newspart/index2
تمدن‌سازی نوین اسلامی / تاسیس تمدن اسلامی/تشکیل دنیای اسلامی
طراحی این صفحه تغییر کرده است، برای ارجاع به صفحه‌ی قبلی اینجا کلیک کنید.
تمدن‌سازی نوین اسلامی

پدیده‏ای در تاریخ اتّفاق افتاده كه اگر ما بخواهیم آن را براساس معادلات معمولیِ تاریخی حل كنیم، حلّ آن محال است و آن اینكه، ملتی كه در دورانی از اوّلیّات تمدّن بشری محروم بوده، بنایی را پی‏ریزی كرده كه بزرگترین تمدّنهای بشری را به وجود آورده و آن، نهضت اسلامی است. تمدّن را چه كسانی به وجود می‏آورند؟ تمدّن یونان و رُم قدیم، كه اروپای امروز در اواخر قرن بیستم هنوز به آن می‏نازد و در تاریخ و تفسیرهای علمی خود، آن را به رخ همه می‏كشد، هر قدمش مترتّب بر قدمهای قبلی بوده است. مگر یك تمدّن عظیم، همین‏طوری از یك كویر می‏جوشد؟! مگر چنین چیزی ممكن است؟! اما در مورد اسلام، چنین شد. عدّه‏ای كه حتّی سوادِ خواندن نداشتند؛ چه رسد به اینكه سواد داشتن به خواندن كتابهای گوناگون و به پیدا كردن نظر علمی منتهی شود و بعد این نظر علمی در مسابقه‏ی بین نظرات علمیِ بشر رتبه‏ی بالاتر را پیدا كند، تمدّنی عظیم را پی‏ریزی كردند. لذا، ببینید كه این‏ها چه راههایی طولانی هستند!
چطور ممكن است كه ملت و جامعه‏ای این راه‏ها را طی كند و بعد از آنكه نظرات علمی او در همه‏ی مسائل بر نظرات علمی مدرن درجه‏ی یك دنیا تسلّط پیدا كرد، به سودِ خود، تمدّنهای دیگر را حذف كند و تمدّن منحصر گردد؟! ملت عربستان نه تنها نظرات علمی برجسته‏تری نداشت، بلكه اصلًا نظر علمی نداشت. اصلًا علم و سواد نداشت. آن‏گاه، چنین جمعیتی، در طول ده سال حیات مبارك پیغمبر، بعد از هجرت و در دوران حكومت، پایه‏های مدنیّتی را چید كه آن مدنیّت چند صد سال دنیا را اداره كرد و تمام مدنیّتهای دنیا را تحت تأثیر قرار داد. در آن قرون- قرون سوم و چهارم و پنجم و ششم میلادی- تمدّن غربی تمدّن برتر بود؛ تمدّن شرقی منقرض شده بود و تمدّن ایرانی هم در واقع چیزی نبود. ولی می‏بینیم كه تمدّن اسلامی، آن تمدّن برترِ غربی را از بین برد. بدین معنا كه تمدّن غربی در مقابل این تمدّن منقرض شد؛ مثل ستاره كه با آمدن خورشید دیگر نور ندارد، یا مثل ماه كه با آمدن خورشید و طلوع روز دیگر هیچ است و یا مثل یك طبیب ابتداییِ تجربی كه با آمدن یك متخصّص درجه‏ی اوّل با چند عنوان دكترای فوق تخصّص، اصلًا پُررویی است كه بگوید «كسی به من مراجعه كند.» وقتی‏كه تمدّن اسلامی آمد، چنین شد. این یك واقعیت است كه همه چیز اروپا در مقابل تمدّن اسلامی رنگ باخت و این تا قرنهای چهارم و پنجم و ششم هجری هم ادامه داشت. البته بعد از این، تمدّن اسلامی سالها تنزّل كرد تا به دوران رنسانس رسید. بعد از این، تمدّن غربی دوباره شروع به اوج گرفتن كرد. منتها تمدّن غرب، در تمام آن سالهای بعد از غلبه‏ی تمدّن اسلامی، مشغول تغذیه از این تمدّن بوده است. به كتابها و منابع آن زمان نگاه كنید! برجسته‏ترین دانشمندان، دانشمندانی بودند كه می‏توانستند با آثار اسلامی سروكار داشته باشند و از آن‏ها چیزی بفهمند و آن‏ها را ترجمه كنند.
حال سؤال اصلی این است كه این تمدّن اسلامی چگونه به وجود آمد؟ برخی می‏گویند از آثار ایران گرفتند و برخی معتقدند كه از آثار روم گرفتند.
اما این حرفها، حرفهای جاهلانه و بچگانه است. حال فرض كنیم كه ده عنوان كتاب از جایی ترجمه كردند، آیا با این ده عنوان كتاب، تمدّن درست می‏شود؟ آیا تمدّن اسلامی با ترجمه‏ی آثار یونانی و رومی و هندی درست شد؟ نه. جوهر تمدّن اسلامی، از درون خودش بود. البته تمدّن زنده، از دیگران هم استفاده می‏كند. سؤال این است كه این دنیای آباد؛ این به كار گرفتن علم؛ این كشف حقایق درجه‏ی یك عالمِ وجود- همین عالم مادّه- كه به‏وسیله‏ی مسلمین به وجود آمد؛ این استخدام اندیشه‏ها و فكرها و ذهنها و فعّالیتهای عظیم علمی و به وجود آوردن دانشگاههای عظیم آن روز در مقیاس جهانی؛ پدید آوردن دهها كشور ثروتمند و مقتدر در آن روزگار و یك قدرت سیاسی بی‏نظیر در طول تاریخ، از كجا به وجود آمد؟ شما در طول تاریخ، قدرتی را جز قدرت سیاسی اسلام سراغ ندارید كه از قلب اروپا تا قلب شبه قارّه، یك كشور واحد شده باشد و قدرت ماندگاری بر آن حكومت كند! دوران قرون وسطای اروپا، دوران جهالت و بدبختی برای اروپاست. اروپاییها قرون وسطی را «دوران سیاهی و تاریكی» می‏نامند. همان قرون وسطایی كه در اروپا تاریكی و سیاهی بود، دوران تشعشع علم در كشورهای اسلامی، از جمله ایران است. اصلًا در باره‏ی قرن چهارم هجری- كه دوران تشعشع علم است- كتابها نوشته و تحقیقها كرده‏اند. چنان قدرت سیاسی، چنان قدرت علمی، چنان دنیاآرایی، چنان كشورداری و چنان استخدام تمام نیروهای زنده و سازنده و فعّال بشری، بر اثر چه چیز به وجود آمد؟ بر اثر تعالیم اسلام. مسئله، فقط این است. اسلام یك درس را به مسلمین تعلیم كرد و آن درس هر روز كه در بین مسلمین باشد، نتیجه‏اش درخشش و تلألؤ و علوّ معنوی و مادّی است. آن درس درسِ مجاهدتِ خالصانه و مخلصانه است. هرجا كه مجاهدت خالصانه و مخلصانه باشد، نتیجه‏اش درخشش و تلألؤ خواهد بود. منتها مجاهدت خالصانه و مخلصانه، ممكن است برای خدا انجام گیرد، ممكن هم هست برای غیرِ خدا انجام گیرد. اگر برای خدا انجام گرفت، همیشگی، ماندگار و زایل ناشدنی است؛ اما اگر برای غیرِ خدا انجام گرفت، ماندگار نیست. ممكن است یكی عاشق كسی باشد؛ خالص و مخلص برای او حركتی را انجام دهد. یا عاشق میهنِ خود باشد؛ خالص و مخلص برای میهنش حركتی را انجام دهد. این‏ها ماندگار نیست و تا وقتی است كه این هیجان و احساس در او باشد. به مجرّد اینكه احساس او یك‏ذرّه سرد شد، چشمش باز می‏شود و به خود می‏گوید كه آیا من بروم بمیرم تا فلان‏كس بخورد گردنش كلفت شود؟! اما اگر برای خدا باشد، این‏طور نیست. هر قدر دقّت عقلانی انسان بیشتر شد، مجاهدتش بیشتر خواهد شد. برای اینكه می‏داند «ما عندكم ینفد و ما عند الله باق»؛ آنچه كه برای خدا دادیم می‏ماند.
بزغاله‏ای را خدمت پیغمبر اكرم آوردند. ذبح كرد و فرمود: «هركس گوشت می‏خواهد بیاید.» فقرای مدینه به سوی خانه‏ی پیغمبر به راه افتادند. پیغمبر به هركدام یك‏تكّه داد. بعد كه همه رفتند، فقط یك كتفِ آن مانده بود. یكی از زنان پیغمبر عرض كرد: «یا رسول الله! بزغاله‏ای به این بزرگی رفت؛ همین كتفش ماند!؟» پیغمبر فرمود: «همه‏اش ماند؛ فقط همین كتفش است كه می‏رود.» یعنی می‏خوریم، از بین می‏رود و تمام می‏شود؛ امّا آنچه كه دادیم می‏مانَد. این، حسابِ دودوتاچهارتاست. وقتی كار برای خدا باشد، هر قدر عقلِ انسان بیشتر و تیزتر باشد، فداكاری او بیشتر خواهد شد؛ چون می‏داند كه این همه عمر گذراندن، در دنیا تلاش كردن، عرق ریختن، فكر كردن، دویدن، پول به‏دست آوردن و كیف و عیش كردن، از بین می‏رود. هرچه كام بیشتر باشد، ناكامی بیشتر می‏شود. همین است كه:
كفّاره‏ی شرابخواریهای بی‏حساب‏
هشیار در میانه‏ی مستان نشستن است‏
انسان هرچه بیشتر لذّت ببرد، آن وقت كه لذت از دست او رفت، حسرتش بیشتر است. اما آن لحظه‏ای كه شما علی‏العجاله از جانتان گذشتید؛ برای اینكه گُردانتان ممكن بود در محاصره واقع شود، بلند شدید، خواب نصف شب را زدید، دویدید، خودتان را به قرارگاه رساندید، خبر را- چون بی‏سیم هم نبود- با زبان رساندید و نیرو آمد و یك گُردان نجات پیدا كرد، آن نیم ساعت شما ماند، ماندگار شد و دیگر تمام شدنی نیست. این نیم ساعت چقدر قیمت دارد! قرنها خواهد گذشت، اما از آن نیم ساعت شما، مثل الماس، چیزی كم نخواهد شد. حال اگر شما صدتا از این نیم ساعتها داشته باشید، ببینید چقدر قیمت دارد! این، كار برای خداست. هیچ عاملی نمی‏تواند كاری را كه شما برای خدا كردید از بین ببرد. فقط یك عامل می‏تواند و آن خودِ شما هستید.
خدای متعال به انسان توان و نیروی كمی نداده است. این توان را هم به انسان داده است كه همه‏ی كارهای خوبِ خودش را خراب كند. اما غیر از خودِ شما، احدی قادر نیست كه كار و لحظه‏ی خوبی را كه شما در راه خدا صرف كرده‏اید، از بین ببرد. ببینید كار برای خدا چقدر قیمت دارد! این را اسلام به مسلمین یاد داد. حال شما فكر می‏كنید دانشمندی كه چنین عقیده‏ای دارد، آیا یك‏لحظه از كار دست خواهد كشید و به بهانه‏ی نداشتن حقوق و خانه و سایر امكانات، كوتاهی خواهد كرد؟ همه‏ی دانشمندان معروف غربی كه در این چهارصد سال اخیر غرب توانسته‏اند كارهای بزرگی بكنند، با چنین روحیه‏ای توانسته‏اند به این پیشرفتهای علمی نائل شوند؛ یعنی با روحیه‏ی عشق به كاری كه می‏خواهند انجام دهند.
اگر انسان راهِ خدا را پیدا كرد و یاد گرفت كه چگونه كار را برای خدا انجام دهد، آن وقت می‏بینید كه این عشق به كار، چقدر كار را آسان خواهد كرد. تمدّن اسلامی، این‏گونه به وجود آمد: معمارش وقتی می‏خواهد بنایی را طرّاحی كند، همین‏گونه است. عمله‏اش وقتی خشتها را روی هم می‏گذارد، همین‏طور است. فرمانده‏اش وقتی در قرارگاه اصلی نشسته، همین‏طور است. سربازش وقتی در خط مقدّم حركت می‏كند، همین‏طور است. سنگرساز بی‏سنگرش همین‏طور است. پاسدار و پاسبانِ كوچه و خیابانش كه كشیك می‏دهد، همین‏طور است. عالِمِ دینی‏اش در درس، همین‏طور است. حاكمِ سیاسی‏اش، در جایی كه نشسته و می‏خواهد تصمیم سیاسی بگیرد، همین‏طور است. خلاصه، همه برای خدا كار می‏كنند. آیا چنین ملت و كشوری، از لحاظ زندگی عقب خواهد افتاد؟! آیا چنین ملت و كشوری، اندكی ذلّت و اهانت در دنیا خواهد دید؟! آیا دیگر كسی جرأت می‏كند به چنین ملتی زور بگوید؟!1373/06/29

لینک ثابت
پايگاه اطلاع‌رسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آيت‌الله‌العظمی سيدعلی خامنه‌ای (مد‌ظله‌العالی) - مؤسسه پژوهشی فرهنگی انقلاب اسلامی