newspart/index2
طراحی این صفحه تغییر کرده است، برای ارجاع به صفحه‌ی قبلی اینجا کلیک کنید.
مذاکره با آمریکا

مخالفت امریکا با جمهوری اسلامی، به خاطر اسلام است. چیزی که آنها از آن احساس خطر می‌کنند، اسلام است. این اسلام، امروز در کشورها و ملتهای مسلمان، تجدید حیات کرده است. در پایگاه اسلام که جمهوری اسلامی است، دشمن هر چه بتواند خرابکاری کند، خواهد کرد. هر چه بتواند این کشور و این ملت را از اهداف اسلامی دور نگه دارد، تلاش خودش را خواهد کرد تا ملتهای دیگر، به پیمودن راه اسلام تشویق نشوند. امروز، اسلام در اروپا، در آفریقا، در آسیا و در همه‌ی دنیا ظهور و بروز ویژه‌ای دارد. مسلمانان احساس حیات دوباره‌ای می‌کنند و این، به شدت، استکبار و بخصوص رژیم امریکا را می‌ترساند. لذا آنها هم می‌خواهند با اسلام مبارزه کنند. تشخیصشان این است که یکی از راههای مبارزه با اسلام، مبارزه با جمهوری اسلامی ایران است. می‌گویند «ما می‌خواهیم با جمهوری اسلامی رابطه داشته باشیم». اما این حرف دروغ است؛ یعنی رابطه‌ی سالم نمی‌خواهند؛ رابطه‌ی توأم با تحمیل می‌خواهند؛ رابطه‌ی همراه با استکبار می‌خواهند؛ رابطه به معنای رابطه‌ی امریکا با رژیمهای منحط و فاسد می‌خواهند. امروز رژیم آمریکا چاره‌ای ندارد که این مطلب را اظهار کند.1371/01/07
لینک ثابت
افکار عمومی

آنها برای این‌که جمهوری اسلامی را در افکار عمومی دنیا و مردم امریکا اگر بتوانند حتی در افکار عمومی داخل کشور زیر سؤال ببرند، از زدن انواع تهمتها به جمهوری اسلامی ابا ندارند. جمهوری اسلامی را به عنوان یک جمهوری ضد دموکراسی، جمهوری ارتجاعی و جمهوری طرفدار بنیانهای کهنه و منسوخ معرفی می‌کنند. در حالی که خودشان می‌دانند که آنچه می‌گویند، خلاف است.1371/01/07
لینک ثابت
محاصره اقتصادی

آن‏ها در نشریاتشان، اوضاع اقتصادی ما را ناامیدکننده وانمود می‏کنند؛ در حالی که چنین نیست، و امیدوارکننده است. آن‏ها نمی‏خواهند مردم این امیدواری را احساس کنند. قصدشان این است که مردم را دل‏مرده کنند و میان آن‏ها و دستگاه و دولت و مسئولین و خدمتگزاران، فاصله بیندازند. دشمنیهای استکبار با ما، این‏هاست. امروز امریکا می‏داند اگر این کشور را مورد تهاجم نظامی قرار دهد، خودش ضرر می‏کنند؛ چنان‏که سالهای متمادی، رژیم صدام را پشتیبانی کرد و خودش زیان دید. امریکا می‏داند که امروز هرگونه تهاجم نظامی علیه جمهوری اسلامی و این ملت، به ضررش تمام خواهد شد. این را به خوبی می‏فهمد. لذا ضربه‏ای که می‏خواهد بزند، از راههای دیگر است. البته محاصره‏ی اقتصادی می‏کند، خباثتهای دیگر می‏کند، کارشکنی در امر تجارت و دادوستد می‏کند و تبلیغات سوء هم می‏کند. تبلیغات می‏کند که وضع کشور، وخیم و خراب است؛ دیگر کاری نمی‏شود کرد و در مملکت، آزادی نیست! یک عده آدم‏های مزدور بیچاره‏ی قلم به دست، که واقعاً حالشان ترحم‏انگیز است، به اروپا و امریکا رفتند و جیره‏خوار دولتهای بیگانه و دشمن شدند. آن‏ها در نشریات خارج کشور، حرفهایی علیه جمهوری اسلامی عنوان می‏کنند؛ اما واقعیات، غیر از این‏هاست. حقیقت این است که بحمد اللّه، اسلام در این کشور رشد کرده است. ملت به رشد رسیده و دارای توان روز افزون می‏شود. همچنین، دستگاه، تجربه‏های روزافزونی به دست می‏آورد.1371/01/07
لینک ثابت
انتخابات مجلس شورای اسلامی

مجلس شورای اسلامی، مجلس مردم است. مجلس خانها نیست؛ مجلس آحاد مردم است. نماینده‌ای که انتخاب می‌شود، باید دلسوز مردم باشد، صادق باشد، صمیمی باشد و بخواهد برای مردم کار کند. بعضی تظاهر به کار می‌کنند، اما کار نمی‌کنند. این، به درد نمی‌خورد. باید برای مردم کار کرد. صداقت و دلسوزی نماینده‌ای را که می‌خواهید انتخاب کنید، تشخیص دهید و بعد او را برگزینید. علاوه بر اینها، نماینده باید دارای فهم و درک سیاسی باشد و مسائل کشور را بفهمد؛ هم مسائل خارجی و توطئه‌های دشمنان را و هم مسائل داخلی و نیازهای مردم و اولویتهای کشور را. این‌طور نباشد که بدون رعایت اولویتها، مسأله‌ای را مطرح کنند، شعاری بدهند و برای ملت و دولت مشکل درست کنند. نماینده باید احساس دلسوزی و وجدان سیاسی داشته باشد. علاوه بر همه‌ی اینها - و شاید بتوانم عرض کنم مهمتر از همه‌ی اینها - این است که متدین باشد. نماینده‌ی متدین است که برای مردم کار می‌کند. نیتش را خدا می‌کند؛ مردم فهمیدند، فهمیدند؛ نفهمیدند، نفهمیدند. آن کس که بخواهد کار نکرده‌ای را به رخ مردم بکشد، متدین نیست. نماینده‌ای که متدین است، برای مردم کار می‌کند، جان می‌کند، نفس می‌زند، در تنظیم قوانین، در حفظ اکثریت مجلس و کمیسیونها و برای حضور در کمیسیونها تلاش می‌کند. کسی فهمید، فهمید؛ نفهمید، نفهمید. اهمیت نمی‌دهد. می‌خواهد کار کند. این، فایده‌ی تدین نماینده است؛ نماینده‌ی متدین و معتقد به انقلاب، معتقد و پایبند به اصول انقلاب.
کسانی که چوب لای چرخ مسؤولین کشور می‌گذارند، در حرف زدن تقوا را رعایت نمی‌کنند، پایبندی ندارند و برای این‌که چهار نفر به آنها علاقه‌مند و طرفدارشان شوند، هر چه به دهانشان می‌آید می‌گویند، شایسته‌ی آمدن به مجلس نیستند. این، همان مطلبی است که من در یک سخنرانی دیگر، از آن به «فتنه‌گرها» تعبیر کردم. باید فتنه گرها شناسایی شوند و مردم به آنها رأی ندهند.1371/01/07

لینک ثابت
انتخابات مجلس شورای اسلامی

نکته‌ی آخر در باب انتخابات، این‌که، وزارت کشور زحمت می‌کشد، شورای نگهبان زحمت می‌کشد و هر دو، مورد اعتماد من هم هستند. هم شورای محترم نگهبان کاملاً مورد اعتماد است و هم وزارت کشور. اینها واقعاً خوب کار می‌کنند. بنابراین، اگر یکی در فلان آزمایش رد و یکی قبول می‌شود، یا یکی رأی می‌آورد و دیگری نمی‌آورد، این‌طور نباشد که در بعضی حوزه‌های انتخابیه، فتنه گرها مردم را تحریک کنند که مثلاً، چرا فلانی را رد کردند؟ شنیدم در بعضی از شهرها صد نفر، دویست نفر جمع شده‌اند، که چرا فلانی رد شده است؟! شما باید به مسؤولین خود اعتماد داشته باشید. مسؤولین، مورد اعتمادند و لابد چیزی دیده‌اند که رد کرده‌اند. شما اگر اعتراضی هم دارید باید کتباً به مسؤولین گزارش کنید. این‌که عده‌ای اجتماع کنند، تحریک فتنه‌گرهاست. فتنه‌گرها همان دستهای استکبارند که می‌خواهند اوضاع را خراب کنند. می‌خواهند کاری کنند که انتخابات با سلامت و آرامش انجام نگیرد. پس، بعید نیست که گروهی را تحریک کنند. امیدواریم خدای متعال کمک کند، و هر کس وظیفه‌ی خودش را انجام دهد.1371/01/07
لینک ثابت
انتخابات

ملت ایران، شرکت در انتخابات را یک فریضه و یک عمل واجب بداند. دشمن، بسیاری از نیروهای تبلیغاتی خود را بسیج کرده تا کاری کند که این انتخابات با استقبال مواجه نشود و آن وقت بگوید «بعد از امام، دیگر انتخابات درستی با حضور ملت انجام نگرفت». هدف دشمن این است. همه‌ی افراد یا کسانی را که ما می‌شناسیم - این گروهکهای محارب و مخالف و مزدور امریکا که در امریکا و نقاط دیگر متمرکزند - از یک ماه، یک ماه و نیم پیش، در دستگاههای خبری‌شان، در رادیوها و روزنامه‌هایشان تلاش می‌کنند تا شاید بتوانند کاری کنند که این انتخابات، انتخابات خوبی از آب در نیاید. تمام تلاششان این است. هدفشان چیست؟ هدفشان این است که بگویند «انتخاباتی که در غیاب امام انجام می‌گیرد، مورد استقبال مردم نیست». مرتب به مردم ایران توصیه می‌کنند که «در انتخابات شرکت نکنید». با این‌که امتحان کردند و دیدند هر وقت آنها به مردم بگویند در فلان کار شرکت نکنید، مردم که علاوه بر انگیزه‌ی خود، انگیزه‌ی مخالفت با آنها را هم دارند، بیشتر شرکت می‌کنند - با وجود این‌که می‌دانند ملت، برخلاف نظر آنها رفتار می‌کند - باز هم در رادیوهایشان به مردم اصرار ملتمسانه می‌کنند که «در انتخابات شرکت نکنید»!
من عرض می‌کنم که به عنوان وظیفه‌ی اولی، به عنوان وظیفه‌ی ثانوی، به عنوان وظیفه‌ی دینی و اسلامی و به عنوان وظیفه‌ی سیاسی، شرکت آحاد مردم در انتخابات آینده که ان‌شاءاللَّه در دهه‌ی سوم فروردین انجام خواهد گرفت، واجب است.مردم باید در انتخابات شرکت کنند و با این کار، مشت محکمی بر دهان امریکا و استکبار و گروهکها و مخالفین اسلام و مسلمین و مخالفین جمهوری اسلامی بکوبند.1371/01/07

لینک ثابت
انتخابات

وزارت کشور زحمت می‌کشد، شورای نگهبان زحمت می‌کشد و هر دو، مورد اعتماد من هم هستند. هم شورای محترم نگهبان کاملاً مورد اعتماد است و هم وزارت کشور. اینها واقعاً خوب کار می‌کنند. بنابراین، اگر یکی در فلان آزمایش رد و یکی قبول می‌شود، یا یکی رأی می‌آورد و دیگری نمی‌آورد، این‌طور نباشد که در بعضی حوزه‌های انتخابیه، فتنه گرها مردم را تحریک کنند که مثلاً، چرا فلانی را رد کردند؟ شنیدم در بعضی از شهرها صد نفر، دویست نفر جمع شده‌اند، که چرا فلانی رد شده است؟! شما باید به مسؤولین خود اعتماد داشته باشید. مسؤولین، مورد اعتمادند و لابد چیزی دیده‌اند که رد کرده‌اند. شما اگر اعتراضی هم دارید باید کتباً به مسؤولین گزارش کنید. این‌که عده‌ای اجتماع کنند، تحریک فتنه‌گرهاست. فتنه‌گرها همان دستهای استکبارند که می‌خواهند اوضاع را خراب کنند. می‌خواهند کاری کنند که انتخابات با سلامت و آرامش انجام نگیرد. پس، بعید نیست که گروهی را تحریک کنند. امیدواریم خدای متعال کمک کند، و هر کس وظیفه‌ی خودش را انجام دهد.1371/01/07
لینک ثابت
تروریسم بین‌المللی

حقیقت قضیه این است که ملتی را از خانه و زندگی خود آواره کرده‏اند و این ملت حق دارد برگردد و خانه‏ی خودش را پس بگیرد. این مبارزه، مبارزه‏ای حق‏طلبانه است. امریکا، این مبارزه را «تروریسم» می‏نامد؛ اما خباثت صهیونیستها نسبت به مبارزین فلسطینی را تروریسم نمی‏داند! ببینید در ذهن و عمل کسانی که امروز مدعی شبانی بشریت و رهبری دنیا هستند، چقدر حقایق، وارونه شده است! ببینید چقدر از حقیقت و انسانیت دورند! ببینید این سیاست، چه اندازه غیر انسانی است! صهیونیستها وارد کشور لبنان می‏شوند و انسان والا و شایسته‏ای مثل سید عباس موسوی را به شهادت می‏رسانند. تنها خود او را هم نمی‏کشند؛ بلکه زن و کودک او را هم می‏کشند، بی‏آنکه آن‏ها در میدان جنگ بوده باشند. آن‏ها در اتومبیل بودند و در جاده‏ای تردد می‏کردند. آمریکاییها این جنایت را محکوم نمی‏کنند! پس معلوم می‏شود که شما طرف‏دار ظلمید. چرا این را انکار می‏کنید؟ شما طرف‏دار خباثتید، طرف‏دار تجاوزید، طرف‏دار ترورید. ترور از این بالاتر و واضح‏تر نیست. از آن طرف، هنگامی که چند جوان فلسطینی که فلسطین خانه‏ی آن‏هاست، برمی‏خیزند و با فداکاری، اقدامی علیه دولت غاصب صهیونیستی انجام می‏دهند، می‏گویند «حرکتی تروریستی است!» شما به چه حقی اسم‏گذاری وارونه می‏کنید و خودتان را محق می‏دانید؟!
این را ملتها باید بفهمند! خود آمریکاییها یعنی سردمداران رژیم امریکا خوب می‏فهمند چه می‏کنند؛ ولی من گمان می‏کنم حتی ملت امریکا هم نمی‏داند که آمریکاییها، امروز در سطح عالم چه خباثتی انجام می‏دهند. همه جا همین‏طور است. تروریسم دولتی، امروز جزو واضحترین کارهای آمریکاییهاست. تروریسم دولتی یعنی اینکه یک دولت، دست به کارهای تروریستی بزند. کار تروریستی چیست؟ کار تروریستی این است که یک دولت، با هواپیماهای جنگنده‏ی خود به یک کشور حمله‏ور شود و خانه‏ی رئیس آن کشور را مثلًا بمباران کند. در لیبی این کار را کرد و گفتند کودکی هم در آن حمله کشته شد. کار تروریستی این است که دولتی برود و دولت دیگری را در کشوری سرنگون کند؛ کاری که آمریکاییها در گرانادا کردند. کار تروریستی این است که مردم را در یک کشور نابود کنند؛ کاری که آمریکاییها در عراق کردند. مبارزه‏ی آمریکاییها با رژیم عراق، یک مسأله‏ی دیگر بود؛ اما مردم عراق را نابود کردند. عده‏ی زیادی را کشتند و زندگی مردم و کارخانه‏های مردم را خراب کردند. حتی بسیاری از مراکز غیر نظامی را بمباران کردند.
شما ببینید عملی را که امروز صهیونیستها انجام می‏دهند و مورد تأیید امریکاست. کدام حرکت تروریستی، از این خشن‏تر و ظالمانه‏تر است؟! بعضاً در گزارشهای خبری تلویزیون می‏بینیم که در کشوری، مردم جنجالی می‏کنند و پلیس آن کشور در مقابل آن‏ها با خشونت رفتار می‏کند. منظره‏هایی چنین، در بسیاری از کشورها دیده می‏شود؛ اما در هیچ کشوری برخورد پلیس با مردم، به خشونت، خباثت و عصبانیت مقابله‏ی صهیونیستها با مردم فلسطین نیست. این در حالی است که پلیس حمله‏کننده به مردم فلسطین، بیگانه است و جوانی که پلیس او را گرفته و آن‏طور با خشونت کتکش می‏زند، صاحبخانه است!1371/01/07

لینک ثابت
حسان بن ثابت

در خصوص اجرای حدود الهی. شاعری است به نام نجاشی که از یاران امیرالمؤمنین علیه‏السّلام است. او علی را مدح کرده و در شعر،به هجو دشمنان وی پرداخته است.
تنها وسیله یا مهمترین وسیله تبلیغاتی آن روز، شعر بود که دلها را متوجّه می‏کرد. در آن زمان، یک شاعر در جامعه خیلی ارزش داشت. به این خاطر که می‏توانست فضا را عوض کند. شاعر در آن روز، تقریباً نقش رسانه‏های عمومی امروز را ایفا می‏کرد؛ یعنی در فضایی که شعر، آن همه اهمیت داشت و مردم آن را زود حفظ و دهان به دهان نقل می‏کردند، وظیفه رسانه‏های عمومی روزگار ما را داشت. در چنین فضایی، نجاشی، شاعرِ علی‏بن‏ابی‏طالب علیه‏السّلام است. خبر رسید که وی در روز ماه رمضان، شُرب خَمر و لاابالیگری کرده است. امیرالمؤمنین علیه‏السّلام دستور داد او را آوردند و بر او حدّ شُرب خَمر جاری کردند. مضاف بر این چند شلّاق هم به خاطر تعزیر هتک حرمت ماه رمضان بر وی زدند! این کار را چه کسی می‏کند؟ امیرالمؤمنین علی علیه‏السّلام، آن هم در مورد کسی که دوست است، مدّاح است، ابزار دست و گرداننده رسانه جمعی است! دوستان و هم قبیله‏ای‏های نجاشیِ شاعر - ظاهراً از قبیله حمدان بود - نزد امیرالمؤمنین علیه‏السّلام آمدند و گفتند: «این چه کاری بود که شما کردید؟» عبارتش چنین است: «ما نری انّ اهل المعصیة و الطاعة سیّان فی الجزاء حتی کان من سمعیک بفلان.» گفتند: «یا امیرالمؤمنین! تا پیش از این خیال نمی‏کردیم که دوستان و مطیعین، با مخالفین و عصیانگران برابر باشند؛ اما با حدّی که بر نجاشی جاری کردید، فهمیدیم که در نظر شما، دوست و دشمن هیچ فرقی با هم ندارند! آیا شما خدمتکار و مخالف خودتان را تشخیص نمی‏دهید یا فرقی نمی‏گذارید؟ این چه کاری بود که با این شخص کردید؟» «فحملتنا علی الجادّة التی کنّا نری انَّ سبیل من رکبه النّار»؛ «با دست خود، ای علی، ما را در راهی می‏اندازید که تا کنون خیال می‏کردیم اگر کسی به آن راه برود، اهل آتش است!»
البته ماجرایی که نقل شد، هم درباره نجاشی و هم درباره حسّان‏بن‏ثابت، روایت دارد و ممکن است دو قضیّه جدا از هم باشد.1371/01/07

لینک ثابت
ابن مغازلی

یک روایت، روایتی است که نویسنده معروف شافعی، «ابن مغازلی»، در کتاب خود نقل کرده که راوی این حدیث، غیر شیعه است. از اَنَس بن مالک نقل می‏کند که پیغمبر فرمودند: «انَّ علی‏بن‏ابی‏طالب یضی‏ء لاهل الجنة کما یظهر کوکب الصبح لاهل الدنیا.»؛ مردم بهشت، وجود علی‏بن‏ابی‏طالب امیرالمؤمنین علیه‏السّلام را چنان درخشان می‏بینند که مردم دنیا ستاره صبح را آن گونه درخشنده می‏دیدند؛ یعنی نور آن بزرگوار، در بهشت هم بر انوار دیگر غلبه دارد. همین نویسنده سُنّی، روایت دیگری را از عمّار یاسر نقل می‏کند که گفت: "قال رسول‏اللَّه صلّی‏اللَّه‏علیه‏وآله: (قال لعلی بن ابی‏طالب، علیه‏السّلام) یا علی، انَّ اللَّه قد زیَّنک بزینة لم یزیَّن بعباد بزینة احَّب الی اللَّه منها." یعنی پیغمبر به علی فرمود: ای علی! خدای متعال تو را به زینتی آرایش داد که هیچ بنده‏ای از بندگان خود را به زینتی بهتر و محبوبتر از آن، آرایش نداده است. آن زینت چیست؟ «الزّهد فی الدنیا.»؛ زهد و بی رغبتی به دنیا؛ یعنی به ظواهر فریبنده‏ای که انسان از آنها لذّت می‏برد، زینتی است که خداوند به علی علیه‏السّلام داده است. دنیا، معنایش آباد کردن دنیا نیست. معنایش این نیست که دنیا را آباد کنند،زمین را با زینتهای الهی مزیَّن کنند و بندگان خدا را برخوردار کنند؛ که - امیرالمؤمنین علیه‏السّلام خود پیشتاز این راه بود. دنیا یعنی این‏که من و شما از آنچه که در زمین وجود دارد - چه در خوراک و پوشاک و مرکب و یا در شهوات جنسی - برای حظّ نفس و لذت خودمان، فراهم آوریم. این، همان دنیایی است که در روایات آمده است. البته مقداری از این بهره‏بریهای دنیایی، مُجاز و شاید ممدوح است؛ اما زیاده روی در آنها، همان دنیای بد و خبیثی است که ما را از آن باز داشته‏اند. پس، زهد در دنیا، زینت علی‏بن‏ابی‏طالب علیه‏السّلام است.1371/01/07
لینک ثابت
ابن اثیر جزری

مرحوم علّامه‌ی عالی مقام، مجلسی رضوان‌اللَّه‌تعالی‌علیه از ابن‌اثیر جزری نقل می‌کند که وی در «النهایة» این حدیث را آورده و بیان کرده است که چرا نگاه کردن به علی‌بن‌ابی‌طالب علیه‌السّلام عبادت است. ابن‌اثیر، چنین گفته است که: «ان علیاً کان اذا برز قال الناس لااله‌الّااللَّه ما اشرف هذا الفتی.» وقتی علی‌بن‌ابی‌طالب علیه‌السّلام در مقابل مردم ظاهر می‌شد، مردم با دیدن او می‌گفتند: لااله‌الّااللَّه! چقدر شریف است این جوان! «لااله‌الّااللَّه ما اکرم هذا الفتی.» چقدر کریم و بزرگوار است این جوان! «لااله‌الّااللَّه ما اعلم هذا الفتی.» چقدر دانشمند است این جوان! «لااله‌الّااللَّه ما اشجع هذا الفتی.» چقدر شجاع است این جوان! خلاصه این‌که، ابن‌اثیر می‌گوید وقتی مردم به علی‌بن‌ابی‌طالب علیه‌السّلام می‌نگریستند، از بس صفات او برجسته بود، مکرّر در مکرّر تهلیل می‌گفتند و ذکر خدا می‌کردند. از این جهت، نگاه کردن به او عبادت است. مجلسی این بیان را قبول ندارد و می‌گوید: ابن‌اثیر خواست یک فضیلت را از علی‌بن‌ابی‌طالب علیه‌السّلام سلب کند؛ که خود نگاه کردن به او، به خاطر خود علی‌بن‌ابی‌طالب علیه‌السّلام عبادت باشد. این را خواست سلب کند. اما چند فضیلت دیگر را، من حیث لایشعر، برای علی‌بن‌ابی‌طالب علیه‌السّلام اثبات کرد!1371/01/07
لینک ثابت
موفق خوارزمی حنفی

روایت دیگر، روایت «موفق خوارزمی حنفی» است که او هم از نویسندگان سنی است و کتابی در مناقب دارد. این روایتها، دل دوستداران آن بزرگوار را روشن می‌کند و باید آماده شویم برای این‌که عملاً - نه فقط اسما دنباله‌رو آن شخصیت عظیم باشیم. «موفق»، این روایت را نقل می‌کند که پیغمبر به امیرالمؤمنین علیه‌السّلام فرمود: «یا علی! انی سألت ربی فیک خمس خصال فاعطانی.» من از خدای متعال پنج امتیاز در ارتباط با تو خواستم و خدا هر پنج امتیاز را به من داده و قبول کرده است: «اما اولها فسألت ربی ان تنشق عنی الارض و انفض التراب عن رأسی و انت معی.» اول این است که از خدا خواستم وقتی در قیامت محشور می‌شوم و از خاک بر می‌خیزم،تو در کنار من باشی. خدا این را قبول کرد و به من داد. «اما الثانیة فسألت ربی ان یوقفنی عند کفة المیزان و انت معی.» از خدا خواستم هنگامی که اعمال خلایق را در میزان الهی می‌سنجند - این میزان اسمش در قرآن آمده - و من آن‌جا ایستاده‌ام، تو هم در کنار من باشی. خدا این خواسته را هم پذیرفت و به من عطا کرد. «و اما الثالثة فسألت ان یجعلک حامل لوایی و هو لواء اللَّه الاکبر علیه المفلحون الفائزون بالجنة.» از خدا خواستم لوایی را که بزرگترین لوای الهی در قیامت است - آن علمی که از همه‌ی علمهای خدا در قیامت برافراشته‌تر است و روی آن نوشته: «المفلحون الفائزون بالجنه» - به دست تو بسپارد. این را هم خداوند قبول فرمود.1371/01/07
لینک ثابت
ابن مغازلی

بسیاری از مسلمین، به اهل بیت مکرم پیغمبر علیهم السّلام و به آن بزرگوار به طور خاص، ارادت و علاقه و شیفتگی دارند. یک روایت، روایتی است که نویسنده‌ی معروف شافعی، «ابن مغازلی»، در کتاب خود نقل کرده که راوی این حدیث، غیر شیعه است. از انس بن مالک نقل می‌کند که پیغمبر فرمودند: «ان علی‌بن‌ابی‌طالب یضی‌ء لاهل الجنة کما یظهر کوکب الصبح لاهل الدنیا.»؛ مردم بهشت، وجود علی‌بن‌ابی‌طالب امیرالمؤمنین علیه‌السّلام را چنان درخشان می‌بینند که مردم دنیا ستاره‌ی صبح را آن گونه درخشنده می‌دیدند؛ یعنی نور آن بزرگوار، در بهشت هم بر انوار دیگر غلبه دارد. همین نویسنده‌ی سنی، روایت دیگری را از عمار یاسر نقل می‌کند که گفت: "قال رسول‌اللَّه صلی‌اللَّه‌علیه‌وآله: (قال لعلی‌بن‌ابی‌طالب، علیه‌السّلام) یا علی، ان اللَّه قد زینک بزینة لم یزین بعباد بزینة احب الی اللَّه منها." یعنی پیغمبر به علی فرمود: ای علی! خدای متعال تو را به زینتی آرایش داد که هیچ بنده‌ای از بندگان خود را به زینتی بهتر و محبوبتر از آن، آرایش نداده است. آن زینت چیست؟ «الزهد فی الدنیا.»؛ زهد و بی‌رغبتی به دنیا؛ یعنی به ظواهر فریبنده‌ای که انسان از آنها لذت می‌برد، زینتی است که خداوند به علی علیه‌السّلام داده است. دنیا، معنایش آباد کردن دنیا نیست. معنایش این نیست که دنیا را آباد کنند،زمین را با زینتهای الهی مزین کنند و بندگان خدا را برخوردار کنند؛ که - امیرالمؤمنین علیه‌السّلام خود پیشتاز این راه بود. دنیا یعنی این‌که من و شما از آنچه که در زمین وجود دارد - چه در خوراک و پوشاک و مرکب و یا در شهوات جنسی - برای حظ نفس و لذت خودمان، فراهم آوریم. این، همان دنیایی است که در روایات آمده است. البته مقداری از این بهره‌بریهای دنیایی، مجاز و شاید ممدوح است؛ اما زیاده روی در آنها، همان دنیای بد و خبیثی است که ما را از آن باز داشته‌اند. پس، زهد در دنیا، زینت علی‌بن‌ابی‌طالب علیه‌السّلام است.
ادامه‌ی حدیث چنین است که پیغمبر به علی علیه‌السّلام فرمود: «و جعل الدنیا لاتنال منک شیئا.» خداوند این دنیا را به گونه‌ای قرار داده است که از تو هیچ چیز نخواهد برد.1371/01/07

لینک ثابت
نجاشی

در خصوص اجرای حدود الهی. شاعری است به نام نجاشی که از یاران امیرالمؤمنین علیه‏السّلام است. او علی را مدح کرده و در شعر،به هجو دشمنان وی پرداخته است.
تنها وسیله یا مهمترین وسیله تبلیغاتی آن روز، شعر بود که دلها را متوجّه می‏کرد. در آن زمان، یک شاعر در جامعه خیلی ارزش داشت. به این خاطر که می‏توانست فضا را عوض کند. شاعر در آن روز، تقریباً نقش رسانه‏های عمومی امروز را ایفا می‏کرد؛ یعنی در فضایی که شعر، آن همه اهمیت داشت و مردم آن را زود حفظ و دهان به دهان نقل می‏کردند، وظیفه رسانه‏های عمومی روزگار ما را داشت. در چنین فضایی، نجاشی، شاعرِ علی‏بن‏ابی‏طالب علیه‏السّلام است. خبر رسید که وی در روز ماه رمضان، شُرب خَمر و لاابالیگری کرده است. امیرالمؤمنین علیه‏السّلام دستور داد او را آوردند و بر او حدّ شُرب خَمر جاری کردند. مضاف بر این چند شلّاق هم به خاطر تعزیر هتک حرمت ماه رمضان بر وی زدند! این کار را چه کسی می‏کند؟ امیرالمؤمنین علی علیه‏السّلام، آن هم در مورد کسی که دوست است، مدّاح است، ابزار دست و گرداننده رسانه جمعی است! دوستان و هم قبیله‏ای‏های نجاشیِ شاعر - ظاهراً از قبیله حمدان بود - نزد امیرالمؤمنین علیه‏السّلام آمدند و گفتند: «این چه کاری بود که شما کردید؟» عبارتش چنین است: «ما نری انّ اهل المعصیة و الطاعة سیّان فی الجزاء حتی کان من سمعیک بفلان.» گفتند: «یا امیرالمؤمنین! تا پیش از این خیال نمی‏کردیم که دوستان و مطیعین، با مخالفین و عصیانگران برابر باشند؛ اما با حدّی که بر نجاشی جاری کردید، فهمیدیم که در نظر شما، دوست و دشمن هیچ فرقی با هم ندارند! آیا شما خدمتکار و مخالف خودتان را تشخیص نمی‏دهید یا فرقی نمی‏گذارید؟ این چه کاری بود که با این شخص کردید؟» «فحملتنا علی الجادّة التی کنّا نری انَّ سبیل من رکبه النّار»؛ «با دست خود، ای علی، ما را در راهی می‏اندازید که تا کنون خیال می‏کردیم اگر کسی به آن راه برود، اهل آتش است!»
البته ماجرایی که نقل شد، هم درباره نجاشی و هم درباره حسّان‏بن‏ثابت، روایت دارد و ممکن است دو قضیّه جدا از هم باشد.1371/01/07

لینک ثابت
تروریسم دولتی

ملتی را از خانه و زندگی خود آواره کرده‏اند و این ملت حق دارد برگردد و خانه‏ی خودش را پس بگیرد. این مبارزه، مبارزه‏ای حق‏طلبانه است. امریکا، این مبارزه را «تروریسم‏» می‏نامد؛ اما خباثت صهیونیستها نسبت به مبارزین فلسطینی را تروریسم نمی‏داند! ببینید در ذهن و عمل کسانی که امروز مدعی شبانی بشریت و رهبری دنیا هستند، چقدر حقایق، وارونه شده است! ببینید چقدر از حقیقت و انسانیت دورند! ببینید این سیاست، چه اندازه غیر انسانی است! صهیونیستها وارد کشور لبنان می‏شوند و انسان والا و شایسته‏ای مثل سید عباس موسوی را به شهادت می‏رسانند. تنها خود او را هم نمی‏کشند؛ بلکه زن و کودک او را هم می‏کشند، بی‏آنکه آن‏ها در میدان جنگ بوده باشند. آن‏ها در اتومبیل بودند و در جاده‏ای تردد می‏کردند. آمریکاییها این جنایت را محکوم نمی‏کنند! پس معلوم می‏شود که شما طرف‏دار ظلمید. چرا این را انکار می‏کنید؟ شما طرف‏دار خباثتید، طرف‏دار تجاوزید، طرف‏دار ترورید. ترور از این بالاتر و واضح‏تر نیست. از آن طرف، هنگامی که چند جوان فلسطینی که فلسطین خانه‏ی آن‏هاست، برمی‏خیزند و با فداکاری، اقدامی علیه دولت‏ غاصب صهیونیستی انجام می‏دهند، می‏گویند «حرکتی تروریستی است!» شما به چه حقی اسم‏گذاری وارونه می‏کنید و خودتان را محق می‏دانید؟!این را ملتها باید بفهمند! خود آمریکاییها یعنی سردمداران رژیم امریکا خوب می‏فهمند چه می‏کنند؛ ولی من گمان می‏کنم حتی ملت امریکا هم نمی‏داند که آمریکاییها، امروز در سطح عالم چه خباثتی انجام می‏دهند. همه جا همین‏طور است. تروریسم دولتی، امروز جزو واضحترین کارهای آمریکاییهاست. تروریسم دولتی یعنی اینکه یک دولت، دست به کارهای تروریستی بزند. کار تروریستی چیست؟ کار تروریستی این است که یک دولت، با هواپیماهای جنگنده‏ی خود به یک کشور حمله‏ور شود و خانه‏ی رئیس آن کشور را مثلًا بمباران کند. در لیبی این کار را کرد و گفتند کودکی هم در آن حمله کشته شد. کار تروریستی این است که دولتی برود و دولت دیگری را در کشوری سرنگون کند؛ کاری که آمریکاییها در گرانادا کردند. کار تروریستی این است که مردم را در یک کشور نابود کنند؛ کاری که آمریکاییها در عراق کردند. مبارزه‏ی آمریکاییها با رژیم عراق، یک مسأله‏ی دیگر بود؛ اما مردم عراق را نابود کردند. عده‏ی زیادی را کشتند و زندگی مردم و کارخانه‏های مردم را خراب کردند. حتی بسیاری از مراکز غیر نظامی را بمباران کردند.
شما ببینید عملی را که امروز صهیونیستها انجام می‏دهند و مورد تأیید امریکاست. کدام حرکت تروریستی، از این خشن‏تر و ظالمانه‏تر است؟! بعضاً در گزارشهای خبری تلویزیون می‏بینیم که در کشوری، مردم جنجالی می‏کنند و پلیس آن کشور در مقابل آن‏ها با خشونت رفتار می‏کند. منظره‏هایی چنین، در بسیاری از کشورها دیده می‏شود؛ اما در هیچ کشوری برخورد پلیس با مردم، به خشونت، خباثت و عصبانیت مقابله‏ی صهیونیستها با مردم فلسطین نیست. این در حالی است که پلیس حمله‏کننده به مردم فلسطین، بیگانه است و جوانی که پلیس او را گرفته و آن‏طور با خشونت کتکش می‏زند، صاحبخانه است!1371/01/07

لینک ثابت
شهید حجت الاسلام سید عباس موسوی

صهیونیستها وارد کشور لبنان می‏شوند و انسان والا و شایسته‏ای مثل سید عباس موسوی را به شهادت می‏رسانند. تنها خود او را هم نمی‏کشند؛ بلکه زن و کودک او را هم می‏کشند، بی‏آنکه آن‏ها در میدان جنگ بوده باشند. آن‏ها در اتومبیل بودند و در جاده‏ای تردد می‏کردند.1371/01/07
لینک ثابت
پايگاه اطلاع‌رسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آيت‌الله‌العظمی سيدعلی خامنه‌ای (مد‌ظله‌العالی) - مؤسسه پژوهشی فرهنگی انقلاب اسلامی