امام سجاد توانست همان چند ساعت گنج عاشورا را استخراج کند. امام باقر و ائمهی بعد از ایشان هم استخراج کردند و آنچنان این چشمهی جوشان را جاری نمودند که هنوز هم جاری است و همیشه هم در زندگی مردم منشأ خیر بوده، همیشه بیدار کرده، همیشه درس داده و یاد داده که چه کار باید کرد؛ الان هم همینطور است. الان هم هر کدام از ما، هر جملهیی از عبارات امام حسین را که برایمان مانده، میخوانیم، به یاد میآوریم و احساس میکنیم که روح تازهیی میگیریم و حرف تازهیی میفهمیم.
البته در اینجاها معنای حرف تازه فهمیدن، مثل فرمول کشفنشدهیی نیست که آن را کشف میکنیم؛ نه، صد بار هم شنیدهایم. آدم در لحظهیی از لحظات حقیقتی را درک میکند، بعد غفلتی میآید و همانی که درک کرده است، از ذهنش میرود؛ طبیعت انسان اینطوری است. لذا این فکر مستمری که ما احتیاج داریم بکنیم، این تذکر مستمری که ما احتیاج داریم بشنویم، برای این است که آن لحظههای فهم و معرفت و افروختگی ذهن و روح استمرار پیدا کند و انسان حالت بسط داشته باشد.
این قبض و بسطی که عرفا میگویند، یک واقعیت است. انسان گاهی قبض دارد، اصلاً گرفته و بسته است، همهی حقایق هم جلوی اوست؛ اما از آن حقایق و معارف، ترشحی به او نمیشود. گاهی هم انسان باز و مبسوط است و همهی شعاعها و انوار به او میتابد. در آن لحظه، انسان گاهی مثل خورشید نور میدهد. خود انسان هم نورانیت خویش را احساس میکند. انسان بایستی این لحظهها را در کلمات و فرمایشهای امام حسین(ع) جستجو کند و برای خودش به وجود بیاورد. این کلمات، چنان لحظههایی را در انسان ایجاد میکند.1370/04/25
لینک ثابت