کار شما، کار هنری است. شما هنرمندید؛ یعنی کار شما دقیقاً یک کار هنری است. این متن بایستی طوری تنظیم بشود و بهگونهیی ارایه گردد و خوانده بشود که جاذبه داشتهباشد. از چیزهایی که جاذبه را از بین میبرد، غلطخوانی است. غلطخوانی، دو گونه است: یکی غلطخوانىِ متن صحیح است، یکی هم تنظیم متنِ غلط است؛ یعنی صحیحخوانی متن غلط. غلطخوانىِ متن صحیح این است که شما مثلاً کلمهیی را بد بخوانید. فرضاً آن برادرانی که گوینده هستند، عبارات فارسی را غلط بخوانند، یا مثلاً عبارات عربی را درست تلفظ نکنند. البته حالا بحمداللَّه خیلی بهتر شده؛ ولی اوایل که خیلی بد بود. نمیشود گفت بکلی بیغلط شده؛ امابحمداللَّه خیلی کمغلط است؛ بخصوص آن وقتی که برادران کار میکنند و من گاهی مطلع میشوم که روی متنی، خیلی کار میشود. پس، غلطخوانی، یکی از چیزهای ضد جاذبه است. غلط تنظیم کردن هم همینطور است.
شما باید راقیترین سطح ادای فارسی را در متنهایتان تأمین کنید. فرق هم نمیکند که چه متنی باشد؛ متن خبر باشد، یا متن تفسیر؛ چون تفسیر هم بهقدر خبر اهمیت دارد. بنابراین، آن چیزی که خوانده میشود، باید یکی از قویترین و صحیحترین متونفارسی باشد. متأسفانه، الان اینطور نیست. من بارها هم این را گفتهام؛ ولی درعینحال هست.
البته کلمات و جملات غلطِ نشاندارِ گاو پیشانیسفیدِ زشتی - مثل «لازم به ذکر است» - بود که مرتب در خبرها تکرار میشد؛ ولی خوشبختانه حالا آنها نیست. من در یکی از سمینارهای صدا و سیما، بخصوص روی این جمله تأکید کردم و گفتم: «لازم به ذکر است»، غلط است. چرا اینقدر «لازم به ذکر است» میگویید؟ مثل این است که شما «بایَد» را «بایُد» بخوانید! خوب است؟ این کلمهی غلط را باید آدم نگوید و اصلاً باید بپرهیزد. واقعاً شنیدن یک کلمهی غلط، برای کسی که میداند غلط است، مثل یک سیلی است که به گوش او زده شود! ...
...
این تعبیر «لازم به ذکر است»، از آن چیزهایی بود که یک مقدار رویش حساس شده بودم و هر دفعهیی که گفته میشد، واقعاً تکانی میخوردم. البته حالا خوشبختانه قدری کمتر شده است. هرچند بخشنامه شده که این جمله را به کار نبرند، ولی دیگران به کار میبرند! الحمدللَّه در خبر نیست؛ اما من گاهی میبینم که در گفتههای غیر خبرِ تلویزیون و در وسط یک صحبت خوب، یک نفر که بیان خیلی لطیف و ظریف و خوبی هم دارد، ناگهان چیزی یادش میآید و میگوید: «لازم به ذکر است»! واقعاً چه داعییی داری که صحبت به این خوبی را با این کلمهی غلط خراب کنی؟! حالا این، یک کلمه است؛ ولی من اگر بخواهم غلطها را بشمارم، بیشتر از اینهاست. باید اصلاً غلط نباشد. باید اصلاً شما ممیز - و به قول خارجیها، ادیتور - داشته باشید و او نگاه کند و بگوید که این کلمه صحیح است، یا نه. نگذارید هیچ خبری، اصلاً غلط تنظیم بشود. رُندترین و رایجترین سخن یک رسانه، خبر آن است؛ بنابراین نباید غلط باشد.
فارسی صحیح، زبان شیرین و پُروسعتی است. الان زبان ما، از زبان عربی وسیعتر است. البته زبان دری اصلی که ما تا امروز بر آن اساس حرکت کردهایم، از عربی وسیعتر نیست؛ لیکن امروز هرچه که در زبان ماست - تقریباً شصتدرصد زبان ماست و چهل درصد از عربی لغت آوردهایم - متعلق به ماست و به قول مرحوم آل احمد، زبانی که من با آن حرف میزنم، زبان من است. مثلاً بگوییم «حرف»، عربی است و آن را تلفظ نکنیم! نه، اینطور نیست. «حرف»، فارسی است و ما با هم حرف میزنیم.
زبان فارسی، علاوه بر گسترش و ترکیبپذیری خودش، زبان بسیار خوب و شیرین و پُرگنجایشی است و مثل یک بادکنک، صد برابر حجم فعلی خودش، قابل گسترش است؛ اما زبان عربی، اینطوری نیست. زبان عربی، مثل یک جوال بزرگ است؛ همانی است که هست و گسترش و قابلیت اتساعش کم است. زبان فارسی، کوچکتر از آن است؛ اما قابلیت اتساعش خیلی زیاد است. این زبان قابل اتساع و توانا، علاوه بر آنکه نصف زبان عربی هم الان جزوش است، همهی ظرافتها را میتواند بیان کند. زبان به این خوبی را چرا با تعبیرات غلط، آن هم در رادیو و تلویزیون، خرابش کنیم؟ پس ببینید، درست گویی مهم است.
ممکن است یک آدم عامی، درست نفهمد و هرچه هم شما بگویید، ملتفت نشود؛ اما همهی مردم که عامی نیستند. هوشمندان و باسوادان و آدمهای حسابی هستند که پیچ رادیو را باز میکنند و کلمات شما را میشنوند. من گاهی اوقات که شما غلطی را تلفظ میکنید، از کسانی که آن را میشنوند، خجالت میکشم! حالا خود ما که میگوییم، متعلق به خودمان است؛ اما دیگرانی که میشنوند، من از آنها خجالت میکشم. پس ببینید، یکی از خصوصیات ضد جاذبه، غلط گویی است. بایستی نگذارید غلط گویی ادامه پیدا کند.1369/12/21
لینک ثابت