سینما / سینماگران/تلویزیون / فیلم/ فیلمسازی
پرهیز از سطحینگری وانعکاس حقیقی معارف اسلامی در فیلم ها و نماهای تلویزیونی
اینطور نباشد که به نام اسلام چیزى را بگوییم که سست باشد، یا چیزى را ببافیم که فقط شکل، شکل اسلامى باشد؛ مثل این نماهاى تلویزیونى - عکس گنبد و بارگاه و مانند آن - که شماها براى فیلمها درست مىکنید و چیزى را از دور نشان مىدهید. ارایهى چنین چیزهایى از اسلام، یک چیز پوکِ پوچِ کممایه است که فقط یک زر و زیور دروغى، آن هم ظاهرى و سطحى را نشان مىدهد.
حقیقتاً بایستى مفاهیم و معارف اسلامى پخش و منعکس بشود. علاوهى بر این، صدا و سیما کوشش کند که مردم متدین بشوند. یکى از وظایفى که واقعاً باید آقایان به آن توجه کنند، متدینسازى است. کارى کنید که مستمعتان بر اثر صحبت شما، حقیقتاً به صورت عمیق متدین بشود.1369/05/07
لینک ثابت
نمایش پیشرفتها و دستاوردهای انقلاب در فیلمها
گاهى چیزهایى مشاهده مىشود که انصافاً سزاوار نیست. مدتى پیش، به مناسبت سالگرد پیروزى انقلاب، تلویزیون را نگاه مىکردم. برنامهیى بود که از پیشرفتهاى انقلاب تعریف مىکرد. دیدم فیلمى که نشان داده مىشود، به هیچوجه پیشرفت و سازندگى را ترسیم نمىکند. مثل این است که فرض کنید سرپرست بچهى یتیمى، در مقابل کسانى که اعتراض مىکنند، بگوید من واقعاً به این بچه خیلى کمک مىکنم؛ اما در همان حالى که این حرفها را مىزند، گوش این بچه را هم همینطور بپیچاند! به او متذکر مىشوید، درست است که مىگویید من حمایت و کمک مىکنم، اما عملت خلاف گفتهى تو را ثابت مىکند؛ یعنى آنچه که در واقع وجود دارد و چشم مىبیند، با زبان تطبیق نمىکند. من دیدم که این تلویزیون، همین کار را کرده است؛ یعنى از چیزهاى بىربطى فیلمبردارى کرده، آنها را نشان مىدهد، و درعینحال از پیشرفتهاى انقلاب هم مىگوید! آیا واقعاً پیشرفتهاى انقلاب همین موارد است؟ این همه کار در طول دوران انقلاب شده است.
این نکتهیى که ایشان گفتند، خیلى مهم است. ایشان مىگویند سرمایه گذاریهایى که ما بعد از انقلاب کردهایم، دو برابر همهى سرمایهگذاریهایى است که در گذشته شده است. این، یک قلم است؛ در حالى که ما در آموزش و پرورش، در کارهاى جادهسازى، در مدرسهسازى، در عمران روستاها و در شهرهاى مختلف، الىماشاءاللَّه از این قبیل داریم؛ اینها را نشان بدهند. به نظر من، آنطور کارها موذیانه است. باید نقاط زیباى نظام را، چه در رادیو و چه در تلویزیون، روشن کنند و نشان بدهند.1369/05/07
لینک ثابت
پرهیز از پخش و تولید فیلم خنثای بی اثر
فیلم خنثاى بىاثرِ بىمحتواى بدون پیام، مطلقاً پخش نکنید. برنامهى بىفایدهى بىمحتوایى که فقط یک وقت و یک فاصلهى زمانى را پُر مىکند، مطلقاً پخش نکنید. بعضى از برنامهها اینگونه است. چند سال قبل از این، من یک برنامهى مذهبى را از رادیو گوش مىکردم. الفاظ علىالظاهر مذهبى و باطناً پوک، سجعها بىخودى، و عبارتها قدیمى بودند. یک نثر زیباى قدیمى نبود؛ بلکه عبارت مندرآوردىِ ساختنىِ چرندى را به شکل عبارات مذهبى درآورده بودند و گوینده هم همینطور پشت سرهم مىگفت. من که آخوند و اهل دین و اهل این فنّم، هرچه گوش کردم که ببینم در این بحث نیم ساعتى که مرتب هم حرف مىزد، چه مىخواهد بگوید - مىخواهد توحید را ثابت کند؟ مىخواهد نبوت یا قیامت را ثابت و یا رد کند؟ - دیدم که اصلاً هیچ مفهومى ندارد. این، یک بحث خنثى است.
من مىگویم اگر شما این برنامه را براى این آوردید که اینجا خالى است، از شنوندگان عذرخواهى کنید و بگویید: شنوندگان! متأسفانه به قدر این یک ساعت، برنامهى مناسب شما پیدا نکردهایم؛ این یک ساعت تعطیل. این، خیلى بهتر و پُرجاذبهتر و منصفانهتر است.
بعضى از فیلمها ساخته و نشان داده مىشود که بىمحتواست. البته من چون اهل فن نیستم، متأسفانه نمىتوانم در باب ساخت و پرداخت و کارهاى هنرى آن نظرى بدهم - اى کاش مىتوانستم در آن زمینهها هم نظر بدهم - اما به عنوان بینندهیى که پاى تلویزیون مىنشیند و خیلى هم از معارف زمان بیگانه نیست، مىتوانم نظر بدهم: انصافاً بىجاذبه و بىمحتوا بود. مىترسم به آن فیلمى که مورد نظر است، اشاره کنم و کارگردان و هنرمندش بىخود مورد طعن قرار بگیرند؛ اما واقعاً الان مواردى که بتوانم اشاره کنم و اسم فیلمها را بگویم جلوى چشم من است. اینها را پخش نکنید؛ حتّى تولید نکنید.1369/05/07
لینک ثابت
مراقبت و نظارت حین تولید فیلم در صداوسیما
از تولید - بخصوص در سیما - باید مراقبت بشود. آقایانى که مسؤول این کار هستند، به این اکتفا نکنند که به یک تهیهکننده بگویند مثلاً فیلم بیست دقیقهیى، یکساعتى، یا دهساعتى در این موضوع تهیه کن. نه، باید در تمام طول مدت کار، ابزارها و چشمها و بینشهاى سرشار از بصیرتى مراقبت داشته باشند، ببینند چه چیزى از آب درمىآید. اگر خداى نکرده یک تهیهکننده، مسؤولیتش یک ذره ضعیف باشد، کار خراب خواهد شد. اگر شما مراقبت نکردید، ممکن است در فیلمنامه چیزى گنجانده بشود که آن کارگردان و آن بازىکن بیچاره هم همان را اجرا بکند. چیز بدى از آب درمىآید؛ کمااینکه گاهى چنین چیزى هم مشاهده مىشود. اینهایى که مطرح مىکنم، از بَر نیست؛ از روست؛ یعنى چیزهایى است که دیده و مشاهده شده است و مىشود نمونههایى را ذکر کرد.
فرض بفرمایید نسبت به یک داستان تاریخى فیلمى بسازیم که نتیجه و مفهوم آن، چیزى خلاف واقعیت و دروغ باشد. آیا این، درست است؟ باید شما بالاىسر فیلمنامهنویس باشید و مراقبت کنید. حالا اگر فیلمنامه خوب از آب درآمد، آن کارگردان، یا حتّى یک نفر از هنرمندان، چنانچه بخواهند یکجا حرکتى انجام بدهند، یا کلمهیى را اضافه بکنند - که بهطور معمول این کار انجام مىگیرد - مىتوانند این کار را بکنند. در غیر این صورت، شما باید بیایید و بگویید حالا که فیلم ساخته شده است، آن را چهکار کنیم؟ یا باید آن را پخش کنید، یا فیلمى که این همه پول برایش خرج شده است، پاره کنید و دور بریزید.
مراقبت، چیز خیلى مهمى است.1369/05/07
لینک ثابت
ایجاد روشنفکری نوین دینی و ملی بعد از پیروزی انقلاب
بعد از پیروزى انقلاب، روشنفکرى در ایران برنیفتاد - روشنفکرى وجود داشت - اما در واقع یک روشنفکرى نوین به وجود آمد. در دوره انقلاب، شاعر، نویسنده، منتقد، محقّق، کارگردان، سینماگر، نمایشنامهنویس و نقّاش، از دو قشر پدید آمد: یکى از عناصرى که انقلاب اینها را به وجود آورده بود و دوم عناصرى که از دوره قبل بودند و انقلاب اینها را بهکلّى قلب ماهیّت کرده بود. براى اوّلین بار بعد از گذشت تقریباً صد سال از آغاز تحرّک روشنفکرى در ایران، روشنفکرى بومى شد. آن کسانى که در مقولههاى روشنفکرى فعّالترند و در مرکز دایره روشنفکرى قرار دارند - یعنى نویسندگان و شعرا - تا برسد به قشرهاى گوناگون، مثل هنرمندان و نقّاشان و ... اینها براى اوّلین بار در این کشور مثل یک ایرانى فکر کردند، مثل یک مسلمان حرف زدند، محصول روشنفکرى و هنرى و ادبى تولید کردند؛ این شد یک دوران جدید.
البته مقاومتهایى بود، لیکن حرکت عظیم انقلابى، که همه چیز مقدّمه چنین حرکتى است - این را شما بدانید که هر فکرى، هر قلمزدنى، هر کار کردنى، مقدّمه چنین حرکتى است؛ مثل حرکتى که در انقلاب براى کشور پدید آمد - بزرگترین برکات را براى کشور دارد؛ لذا موج حرکت خودى و اسلامى و بومى روشنفکرى، با شعبههاى گوناگونش در کشور، همه چیز را تحتالشّعاع قرار داد. از آهنگساز گرفته، تا موسیقیدان، تا هنرمند، تا ادیب، تا شاعر، اسلامى فکر کردند، اسلامى کار کردند؛ لااقل تلاش کردند که اینگونه باشند. این، پدیده بسیار نو و مبارکى بود و ادامه پیدا کرد.1369/05/07
لینک ثابت
پرهیز از تولید و پخش فیلم خنثی و بدون پیام
فیلم خنثاى بىاثرِ بىمحتواى بدون پیام، مطلقاً پخش نکنید. برنامهى بىفایدهى بىمحتوایى که فقط یکوقت و یک فاصلهى زمانى را پُر مىکند، مطلقاً پخش نکنید. بعضى از برنامهها اینگونه است. چند سال قبل از این، من یک برنامهى مذهبى را از رادیو گوش مىکردم. الفاظ علىالظّاهر مذهبى و باطناً پوک، سجعها بىخودى، و عبارتها قدیمى بودند. یک نثر زیباى قدیمى نبود؛ بلکه عبارت مندرآوردىِ ساختنىِ چرندى را به شکل عبارات مذهبى درآورده بودند و گوینده هم همینطور پشت سرهم مىگفت. من که آخوند و اهل دین و اهل این فنّم، هرچه گوش کردم که ببینم در این بحث نیم ساعتى که مرتب هم حرف مىزد، چه مىخواهد بگوید مىخواهد توحید را ثابت کند؟ مىخواهد نبوت یا قیامت را ثابت و یا رد کند؟ دیدم که اصلًا هیچ مفهومى ندارد. این، یک بحث خنثى است.
من مىگویم اگر شما این برنامه را براى این آوردید که اینجا خالى است، از شنوندگان عذرخواهى کنید و بگویید: شنوندگان! متأسفانه به قدر این یک ساعت، برنامهى مناسب شما پیدا نکردهایم؛ این یک ساعت تعطیل. این، خیلى بهتر و پُرجاذبهتر و منصفانهتر است.
بعضى از فیلمها ساخته و نشان داده مىشود که بىمحتواست. البته من چون اهل فن نیستم، متأسفانه نمىتوانم در باب ساخت و پرداخت و کارهاى هنرى آن نظرى بدهم اىکاش مىتوانستم در آن زمینهها هم نظر بدهم اما به عنوان بینندهاى که پاى تلویزیون مىنشیند و خیلى هم از معارف زمان بیگانه نیست، مىتوانم نظر بدهم: انصافاً بىجاذبه و بىمحتوا بود. مىترسم به آن فیلمى که مورد نظر است، اشاره کنم و کارگردان و هنرمندش بىخود مورد طعن قرار بگیرند؛ اما واقعاً الآن مواردى که بتوانم اشاره کنم و اسم فیلمها را بگویم جلوى چشم من است. اینها را پخش نکنید؛ حتّى تولید نکنید.1369/05/07
لینک ثابت