newspart/index2
طراحی این صفحه تغییر کرده است، برای ارجاع به صفحه‌ی قبلی اینجا کلیک کنید.
بصیرت

در فعّالیّتهاى سیاسى، مردمند؛ در فعّالیّتهاى اقتصادى، مردمند؛ در حرکت نظامى، مردمند. اگر امروز دولت یا یکى از مسئولین بخواهد یک حرکتى را انجام بدهد که مردم آن را نپسندند، میتوانند جلویش را بگیرند. مردم همه جا حضور دارند؛ این خصوصیّت انقلاب ما است؛ هیچ انقلابى در دنیا این‌جورى نیست؛ و این استثنائى است. ما این را از روى بصیرت و اطّلاعِ از نزدیک عرض میکنیم. انقلاب ما از این جهت هم یک استثنا است.1368/11/20
لینک ثابت
بیداری اسلامی

ما از بیدارى اسلامى در سراسر دنیا حمایت میکنیم و مسلمانهایى را که در نقاط مختلف عالم میخواهند به زندگى اسلامى و به فرهنگ اسلامى خودشان برگردند، تأیید میکنیم؛ حقّ آنها است. آنچه امروز در دنیا شنیده میشود، همه یک جور نیست؛ شعارها همه به یک حقیقت اشاره نمیکنند. قضاوت درباره‌ی مسائل مسلمانها در عالم، قضاوت یکسانى نسبت به همه نیست؛ امّا آنچه براى ما محترم است، بازگشت به اسلام از سوى مسلمانها است. و امروز مسلمانان عالم حق دارند اسلام و قرآن را گرامى و عزیز بدارند و گرامى و عزیز هم خواهند داشت و به زندگى اسلامى هم بر خواهند گشت و تلاشها و سرکوبها هم هیچ فایده‌اى نخواهد داشت.1368/11/20
لینک ثابت
صهیونیسم بین‌‏الملل

ما استقلال را درست معنا میکنیم. استقلال، یعنى جمهورى اسلامى؛ یعنى وضعیّتى که ما امروز داریم که هیچ ابرقدرتى، هیچ قدرتى در طول این یازده سال، در هیچ یک از امور و شئون ما نتوانسته کوچک‌ترین چیزى را بر ما تحمیل کند؛ هیچ کشورى این استقلال را ندارد. من میخواهم بگویم حتّى کشورهایى مثل آمریکا هم این استقلال را ندارند. لابد بعضى تعجّب خواهند کرد؛ نه، تعجّب ندارد؛ دولت آمریکا هم وابسته‌ی به سرمایه‌دارهاى صهیونیست بین‌المللى است. اگرچه ممکن است خود آن سرمایه‌دارها از لحاظ ملّیّت، آمریکایى هم باشند، امّا دولتْ وابسته است. اگر یک رئیس‌جمهور در آمریکا، آنجایى که منافع سرمایه‌دارها ایجاب نمیکند، یک قدم کج بردارد ‌-مثل کندى و امثال او - پایش را از دایره بیرون میکنند، پدرش را درمی‌آورند.1368/11/20
لینک ثابت
لزوم رعایت تقوا در تمامی مشاغل

الحمدلله‌ ربّ العالمین نحمده و نستعینه و نؤمن به و نستغفره و نتوکّل علیه و نصلّى و نسلّم على حبیبه و نجیبه و خیرته فى خلقه حافظ سرّه و مبلّغ رسالاته سیّدنا و نبیّنا ابی‌القاسم محمّد و على آله الاطیبین الاطهرین المنتجبین الهداة المهدیّین المعصومین سیّما بقیّةا‌لله‌ فى الارضین. قال ا‌لله‌ الحکیم فى کتابه: قالَ موسى لِقَومِهِ استَعینوا بِاللهِ وَ اصبِروا اِنَّ الاَرضَ لِله یورِثُه‌ مَن یَشاءُ مِن عِبادِه وَ العاقِبَةُ لِلمُتَّقین.(1)
همه‌ی برادران و خواهران نمازگزار عزیز را توصیه میکنم و دعوت میکنم به رعایت تقوا و پرهیزکارى و توجّه به اهمّیّت نقش تقوا در حیات طیّبه‌ی انسانى؛ و به همه‌ی قشرها و آحاد مردم و هر کسى در هر شغلى و هر مسئولیّتى قرار دارد، توصیه میکنم که به تناسب شغل خود و مسئولیّت خود، تقوا و پرهیزکارى را مراعات کنند؛ یعنى توجّه کنند به اینکه وظیفه‌ی الهى آنها در این شغل و موقعیّت چیست و دقیقاً آن وظیفه و مسئولیّت را عمل کنند. و امروز به‌مناسبت میلاد باسعادت مولی‌الکونین و امیرالمؤمنین (علیه الصّلاة و السّلام) ‌-که با روزهاى جشن عمومى انقلاب ما مصادف شده است- تبریک صمیمانه‌ی خود را به شما نمازگزاران و به همه‌ی ملّت ایران و به همه‌ی مسلمانان عالم بلکه به همه‌ی ملّتهاى مستضعف و تشنه‌ی عدالت، عرض میکنم و امیدوارم خداوند به برکت امیر مؤمنان، فضل و رحمت خود را بر جامعه‌ی اسلامى و بر مردم مسلمان ‌-بخصوص در ایران اسلامى- نازل کند.1368/11/20


1 ) سوره مبارکه الأعراف آیه 128
قالَ موسىٰ لِقَومِهِ استَعينوا بِاللَّهِ وَاصبِروا ۖ إِنَّ الأَرضَ لِلَّهِ يورِثُها مَن يَشاءُ مِن عِبادِهِ ۖ وَالعاقِبَةُ لِلمُتَّقينَ
ترجمه:
موسی به قوم خود گفت: «از خدا یاری جویید، و استقامت پیشه کنید، که زمین از آن خداست، و آن را به هر کس از بندگانش که بخواهد، واگذار می‌کند؛ و سرانجام (نیک) برای پرهیزکاران است!»
لینک ثابت
تذکری به مومنان، که خدایشان بدان ها وعده داده

مرّةً أخرى أحیّی کلّ الإخوة و الأخوات من أبناء العالم الإسلامیّ و من أبناء الشّعوب المستضعفة فی کلّ أرجاء الأرض و أذکی فی قلوبهم الأمل بتذکیرهم بقول ا‌لله‌ سبحانه: «بِسمِ اللهِ الرَّحمٰنِ الرَّحیمِ. وَعَدَ اللهُ الَّذینَ ءامَنوا مِنکُم وَ عَمِلُوا الصّالِحٰتِ لَیَستَخلِفَنَّهُم فِی الاَرضِ کَمَا استَخلَفَ الَّذینَ مِن قَبلِهِم وَ لَیُمَکِّنَنَّ لَهُم دینَ‌هُمُ الَّذِى ارتَضیٰ لَهُم وَلَیُبَدِّلَنَّهُم مِن بَعدِ خَوفِهِم اَمنًا یَعبُدونَنی لایُشرِکونَ بى شَیئئًا»(1)
بار دیگر به همه‌ى خواهران و برادران مسلمان در جهان اسلام و به ملل مستضعف سراسر گیتى درود میفرستم و با یادآورى این فرموده‌ى خداوند سبحان، امید را در دلهایشان زنده میکنم: «به نام خداوند رحمتگر مهربان. خدا به کسانى از شما که ایمان آورده و کارهاى شایسته کرده‌اند، وعده داده است که حتماً آنان را در این سرزمین جانشین [خود] قرار دهد؛ همان‌گونه که کسانى را که پیش از آنان بودند جانشین [خود] قرار داد، و آن دینى را که برایشان پسندیده است به سودشان مستقر کند، و بیمشان را به ایمنى مبدّل گرداند، [تا] مرا عبادت کنند و چیزى را با من شریک نگردانند؛ و هر کس پس از آن به کفر گراید، آنانند که نافرمانند.»1368/11/20


1 ) سوره مبارکه النور آیه 55
وَعَدَ اللَّهُ الَّذينَ آمَنوا مِنكُم وَعَمِلُوا الصّالِحاتِ لَيَستَخلِفَنَّهُم فِي الأَرضِ كَمَا استَخلَفَ الَّذينَ مِن قَبلِهِم وَلَيُمَكِّنَنَّ لَهُم دينَهُمُ الَّذِي ارتَضىٰ لَهُم وَلَيُبَدِّلَنَّهُم مِن بَعدِ خَوفِهِم أَمنًا ۚ يَعبُدونَني لا يُشرِكونَ بي شَيئًا ۚ وَمَن كَفَرَ بَعدَ ذٰلِكَ فَأُولٰئِكَ هُمُ الفاسِقونَ
ترجمه:
خداوند به کسانی از شما که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام داده‌اند وعده می‌دهد که قطعاً آنان را حکمران روی زمین خواهد کرد، همان گونه که به پیشینیان آنها خلافت روی زمین را بخشید؛ و دین و آیینی را که برای آنان پسندیده، پابرجا و ریشه‌دار خواهد ساخت؛ و ترسشان را به امنیّت و آرامش مبدّل می‌کند، آنچنان که تنها مرا می پرستند و چیزی را شریک من نخواهند ساخت. و کسانی که پس از آن کافر شوند، آنها فاسقانند.
لینک ثابت
نقش نداشتن مردم در اداره امور کشور در انقلابهای سوسیالیستی

دو خصوصیّت را از خصوصیّات استثنائى این انقلاب عرض میکنم؛ و همین دو خصوصیّت هم بیشترین تأثیر را در وجهه‌ی این انقلاب در دنیا داشت، همچنان که بیشترین تأثیر را در پیروزى و ماندگارى انقلاب در [این] کشور اسلامى داشت؛ و همین دو خصوصیّت بود که هنوز با گذشت چندین سال، موجب شده است که در گوشه‌وکنار عالم، از سوى کسانى حرکاتى، تحوّلاتى، یا حدّاقل تلاشهایى به پیروى از این انقلاب و در پرتوِ این انقلاب انجام بگیرد. این دو خصوصیّت، یکى عبارت بود از اینکه مبناى این انقلاب، ارزشهاى دینى و اخلاقى و معنوى بود؛ و دوّم اینکه این انقلاب بر پایه‌ی اراده‌ی مردم و خواست مردم در تشکیل حکومت و اداره‌ی حکومت باقى ماند. یعنى اهمّیّت نقش مردم پس از پیروزى انقلاب از مردم سلب نشد و براى انقلاب به‌عنوان یک عنصر باقى ماند. این، دو خصوصیّت در انقلاب ما است.انقلابهاى دیگر غالباً بر مبناى تفکّرات مادّى انجام گرفته؛ حالا این تفکّرات مادّى، یا افکار مادّىِ مکتبى و مسلکى یعنى تفکّرات مارکسیستى و کمونیستى؛ یا بر مبناى مادّی‌نگرى، مثل این گروه‌هاى میهن‌دوست و میهن‌پرستى که در بعضى از کشورها اقداماتى را انجام میدهند و بینش دینى ندارند و بینششان بینش مادّى است، ولو اینکه اعتقادى به یک مکتب مادّى هم نداشته باشند. در همه‌ی انقلابها این‌جورى است؛ حتّى انقلابهایى که مقدّمات آنها مذهبى بوده یا اسلامى بوده، در انتها از حالت اسلامى بودن خارج شدند؛ مثل بعضى از کشورها که انقلابشان اوّل در مساجد شکل گرفت، نهضت از مساجد یا از مدارس دینى شروع شد ‌-هم در آسیا این‌جور کشورى داریم، هم در آفریقا- لکن بعد که حرکات رشد پیدا کرد، چون در میان مذهبیّون یک قوّت رهبرىِ کافى وجود نداشته، دیگران آمدند و امور را قبضه کردند و خط را از حالت مذهبى، بردند به سمت لامذهبى. تقریباً هیچ نقطه‌اى از دنیا که در آن انقلاب شده باشد، بنده سراغ ندارم که از این «کلّى» خارج باشد؛ [ولى] در کشور ما این‌جور نشد؛ انقلاب از خانه‌ی مذهب ‌-از مسجد و مدرسه‌ی دینى- آغاز شد، و روزبه‌روز جهت‌گیرى مذهبى در انقلاب افزایش پیدا کرد، و نقش مذهب و ارزشهاى معنوى آن‌قدر قوى شد که کسانى را به میدان انقلاب کشاند که معمولاً در هیچ انقلابى این‌جور آدمها به میدان نمی‌آیند؛ افراد مسن را و حتّى افراد بی‌خبر از مسائل سیاسى را ‌-آدمهایى را که در شهرها و روستاهاى دورافتاده زندگى میکنند- به میدان انقلاب و مبارزه کشاند.

علاوه‌ی بر این، این روحیه‌ی مذهبى در این انقلاب کارى کرد که کمترین ضایعه در دوران انقلاب به وجود بیاید؛ این نکته‌ی مهمّى است که اگر کسانى در انقلابهاى مادّى دنیا ‌-مخصوصاً انقلاب اکتبر کشور روسیه- مطالعه کرده باشند، معناى این مطلب را خیلى خوب میفهمند. آنجاهایى که انقلابى بر اساس لامذهبى به وجود آمده، در هنگام شکوفایى انقلاب و اوج نهضت انقلابى، ضایعات فراوانى ایجاد شده؛ چون مردمى که تحت هیچ قانونى و قاعده‌اى و ضابطه‌اى نیستند و نظامى را از بین برده‌اند که هنوز هم چیزى جایگزین آن نشده، قاعدتاً خیلى بی‌محابا عمل میکنند: در معاملات اجتماعی‌شان، در برخوردهایشان، در انتقام‌گیری‌هایشان، در انتقام‌کشی‌ها، در سوءاستفاده‌ها، [در اینکه] آدمهاى ناباب یک مدّتى یک بخشى از کشور را براى خودشان قُرُق کنند و چقدر اموال را از بین ببرند و چقدر نفوس بی‌گناه را نابود کنند؛ و از این قبیل. همچنان که عرض کردم در آن انقلابى که اشاره شد، از این قبیل قضایا زیاد اتّفاق افتاده؛ کسانى که قضایاى آن انقلاب و امثال آن را خوانده باشند، تصدیق میکنند. این مسائل در انقلاب ما اتّفاق نیفتاد. اینجا وقتى مردم تهران دکّانها را بستند و زندگى را تعطیل کردند و همه وارد میدان مبارزه شدند، از شهرها و روستاهاى اطراف براى مردم نان آوردند؛ یعنى همدردى کامل. اینجا مسئله، مسئله‌ی خشم مردم به‌خاطر یک مسئله‌ی مادّى نبود، [بلکه] مسئله‌ی دین بود، مسئله‌ی معنویّت و خدا بود؛ و این به سَبک دیگرى در زندگى مردم اثر میگذارد و به فعّالیّتهاى مردم شکل میدهد. بعد هم وقتى انقلاب پیروز شد، حکومتى که بر اساس انقلاب به وجود آمد، یک حکومت اسلامى بود ‌-جمهورى اسلامى- و به چپ و راست حرکت نکرد، [بلکه] در خطّ مستقیم دین باقى ماند. جمهورى اسلامى هم وقتى تشکیل شد، با گذشت زمان، راه دین را رها نکرد؛ بلکه در قانونگذارى، در انتخاب مسئولان و مجریان و در انتخاب کارگزارانِ اصلى نظام ‌-مثل نمایندگان مجلس و دیگران- مردم درست با معیارهاى اسلامى وارد میدان شدند.

دین، خصوصیّت انقلاب بود و ماند. این‌جور نبود که یک روزى دین خصوصیّت انقلاب باشد و پس از چندى این خصوصیّت از انقلاب گرفته بشود و تبدیل به چیز دیگرى بشود. این خصوصیّت در هیچ یک از انقلابها نبود؛ و همین یکى از مهم‌ترین عوامل بود که هر جاى دنیا قلبى براى دین و براى اسلام میتپد، به جمهورى اسلامى ‌-که براى اسلام دارد حرکت میکند و به اِعلاء کلمه‌ی اسلام فکر میکند- علاقه‌مند باشد.

خصوصیّت دوّم، مردمى بودن است. در همه جاى دنیا، انقلابها ‌-آنهایى که حقیقتاً انقلاب بودند؛ کودتاها و حرکات نظامى و مانند اینها را کارى ندارم- همیشه به دست مردم به وجود آمده؛ امّا بعد از آنکه به پیروزى رسیده یا در آستانه‌ی پیروزى قرار گرفته، احزاب یا حزب آمده، جاى انقلاب را گرفته، جاى مردم را گرفته و مردم کنار رفته‌اند؛ مثل خیلى از این کشورهاى کمونیستىِ دنیا که نظامهایشان نظامهاى انقلابى بودند ‌-یعنى با یک انقلاب به وجود آمده بودند، مردم در آن نقش داشتند و به گروه انقلابى و مبارز کمک کرده بودند؛ در اغلب این کشورهاى سوسیالیستى این‌جورى بود- امّا در همه‌ی این کشورها بمجرّد اینکه انقلاب به پیروزى نزدیک شد یا رسید، مردم شدند هیچکاره، حزب ‌-حزب کمونیست یا هر اسم دیگرى براى آن حزب حاکم داشتند- آمد و شد همه‌کاره! هر کارى خواستند بکنند به اسم مردم کردند، امّا مردم در هیچ کار نقش نداشتند. همان مردمى که به خیابانها آمده بودند یا به یک نحوى از انحاء مبارزه کرده بودند یا مثلاً از گروه مبارز پشتیبانى کرده بودند، حتّى این حق را نداشتند که یک نماینده به مجلس قانونگذارى بفرستند. در هیچکدام از این کشورها و در هیچکدام از این کنگره‌هاى ملّى ‌-که شنیده‌اید و می‌شنوید «کنگره‌ی ملّى» و همان مجالس قانونگذارى این کشورها است‌- نمایندگان مردم حضور ندارند؛ اصلاً مردم هیچ نقشى نداشتند. این، خیلى چیز عجیبى است؛ امّا همین چیز عجیب، همه جاى دنیا بود. در یکى از سفرهایى که یکى دو سال قبل به یکى از همین کشورهاى سوسیالیستى رفته بودیم، یکى از همراهان ما ‌-که از نمایندگان محترم مجلس شوراى اسلامى بود- رفته بود با مقامات مجلس ملّى آن کشور، راجع به مجلس صحبتهایى کرده بودند؛ اطّلاعاتى از مجلس ما به آنها داده بود، اطّلاعاتى از مجلس آنها گرفته بود. ما نشسته بودیم راجع به یک موضوعى صحبت میکردیم؛ ایشان با یک قیافه‌ی خیلى جدّى آمد پیش ما؛ گفت ما چیزهاى مهمّى از این آقایان یاد گرفتیم ‌-یعنى از این کسانى که ما مهمانشان بودیم- راجع به مجلس با اینها صحبت کردیم، از اینها پرسیدیم که مجلس شما چه‌جورى است، چند عضو دارد، کِی‌ها تشکیل میشود، رئیسش چه‌جورى انتخاب میشود و از این قبیل، معلوم شد که مجلس ملّى اینها متشکّل از افرادى است که به‌وسیله‌ی دستگاه‌ها و سازمانهاى حزبىِ وابسته‌ی به خود حکومت تشکیل میشود؛ یعنى مثلاً پانصد نفر، ششصد نفر آدم به‌عنوان اعضاى کنگره و نمایندگان کنگره به‌وسیله‌ی همان دستگاه‌هاى حزبى انتخاب میشوند؛ بعد این افراد ‌-که اسمشان کنگره‌ی ملّى است- سالى دو مرتبه جلسه تشکیل میدهند؛ سالى دو بار!

خب، شما ببینید در این مملکت، در این کشور ‌-که فقط سالى دو مرتبه مجلس قانونگذاری‌شان تشکیل میشود- پس قانون را چه کسى وضع میکند؟ اختیار قانونگذارى پس دست کیست؟ دست همانهایى است که در رأس تشکیلات حکومت قرار دارند. اگر [هم] بپرسى اسم حکومت شما چیست، میگویند حکومت دموکراتیکِ سوسیالیستىِ فلان کشور ‌-اسم کشورشان را هم می‌آورند- یعنى حکومت مردمى. دموکراتیک، یعنى مردمى؛ سوسیالیستى، یعنى عمومى و مردمى؛ اسمش مردمى است، درحالی‌که در هیچ امرى از امور آن کشور مردم دخالت ندارند؛ و این همان مردمى هستند که انقلاب را به پیروزى رساندند. اسم این کشورها هم کشور انقلابى است. همه‌ی انقلابهایى که ما در دنیا دیدیم و کشورهایى که بر اساس یک انقلاب، نظامى را به وجود آوردند، تقریباً به همین شکلى بودند که عرض کردم.

حالا در کشور ما، انقلاب از روز اوّل، همه‌ی نقشها را در همه‌ی امور به مردم داده.1368/11/20

لینک ثابت
کارشکنی های رژیم صدام در پایبندی به قطعنامه 598

فقط دو سه جمله‌ی کوتاه را عرض کنم. یکى درباره‌ی وضعیّت قطعنامه‌ی ۵۹۸ [است]؛(۵) باید همه‌ی دنیا بدانند که رژیم عراق برخلاف ادّعاهاى صلح‌طلبى، فقط به دنبال یک آتش‌بس بود براى اینکه بتواند خودش را نجات بدهد. این حرفى بود که در همین جایگاه مقدّس نماز جمعه، در طول چند سال گذشته بارها گفتیم؛ آن‌وقتى که او میگفت ما صلح میخواهیم، دنیا به ما میگفت شما چرا قبول نمیکنید، ما میگفتیم اینها صلح نمیخواهند [بلکه] اینها دنبال آتش‌بس هستند براى اینکه بتوانند خودشان را نجات بدهند؛ حالا ثابت شد. طبیعى بود که آنها هم براى اینکه خودشان را مقبول و موجّه کنند، بگویند جمهورى اسلامى قبول نمیکند. لکن واقعیّات روشن است. افرادى که عاقلند، بدون حتّى اندکى تأمّل میتوانند بفهمند قضیّه چیست. صدّام‌حسین سوءِنیّت نشان میدهد، حسن‌نیّت نشان نمیدهد. وضعیّتى که او به وجود آورده، اعتماد به استقرار صلح را در منطقه کم میکند. البتّه ما بعید میدانیم که آنها این‌قدر ابله باشند که بخواهند مجدّداً آتش جنگ را شعله‌ور کنند ‌-چون بیشتر به ضرر خودشان است- امّا اگر جنگ هم شروع نشود، صلح در منطقه استقرار پیدا نکرده است؛ آرامش نیست. این وضعیّتى است که آنها به وجود آورده‌اند.راه آن هم عمل کردن به قطعنامه است. قطعنامه، وحى مُنزل نیست؛ امّا چیزى است که مورد اتّفاق واقع شده؛ آن که میخواهد زیرش بزند، درحقیقت قصد اخلالگرى و خرابکارى دارد. بهانه‌هایى هم که عنوان میکنند، همه از این قبیل است و در این راه است. مسئله‌ی اسرا را مطرح میکنند. ما میگوییم اگر شما قطعنامه را عمل کرده بودید، حالا همه‌ی اسرا برگشته بودند و در خانه‌هایشان بودند. درحقیقت شما هستید که اسرا را نگه داشتید، براى خاطر اینکه در انجام قطعنامه اخلال میکنید.1368/11/20
لینک ثابت
اعتماد مردم به نظام اسلامی

ما استقلال را درست معنا میکنیم. استقلال، یعنى جمهورى اسلامى؛ یعنى وضعیّتى که ما امروز داریم که هیچ ابرقدرتى، هیچ قدرتى در طول این یازده سال، در هیچ یک از امور و شئون ما نتوانسته کوچک‌ترین چیزى را بر ما تحمیل کند؛ هیچ کشورى این استقلال را ندارد. من میخواهم بگویم حتّى کشورهایى مثل آمریکا هم این استقلال را ندارند. لابد بعضى تعجّب خواهند کرد؛ نه، تعجّب ندارد؛ دولت آمریکا هم وابسته‌ی به سرمایه‌دارهاى صهیونیست بین‌المللى است. اگرچه ممکن است خود آن سرمایه‌دارها از لحاظ ملّیّت، آمریکایى هم باشند، امّا دولتْ وابسته است. اگر یک رئیس‌جمهور در آمریکا، آنجایى که منافع سرمایه‌دارها ایجاب نمیکند، یک قدم کج بردارد ‌-مثل کندى و امثال او - پایش را از دایره بیرون میکنند، پدرش را درمی‌آورند. استقلال، یعنى آنچه امروز در جمهورى اسلامى وجود دارد. هیچ قدرتى، هیچ دولتى، هیچ تشکیلاتى در دنیا نتوانست این نظام را وادار کند به اینکه برخلاف مصالحش و برخلاف آن چیزى که تشخیص میدهد مصلحتش است ‌-همان که مسئولین تشخیص میدهند- قدمى بردارد. این، استقلال.

و سپس آزادى. آزادی‌اى که امروز در نظام جمهورى اسلامى هست، در هیچ جا نیست. مردم آزادند، مردم حرفشان را میزنند، مردم آرائشان را اظهار میکنند. این توده‌ی مردمند که در نماز جمعه‌ها، در راه‌پیمایی‌ها، در مراسم گوناگون، در همه‌ی آن چیزهایى که مربوط به مسائل سیاسى و عمومى است و در جنگ، حضور داشتند و دارند. حرف اینها همان حرفى است که ماها از زبانشان داریم میزنیم؛ حرف مردم همان چیزى است که مسئولینِ مورد اعتماد مردم از زبان مردم دارند میگویند؛ خود آنها هم همینها را تکرار میکنند.

یک عدّه‌اى در جمهورى اسلامى از اوّل انقلاب تا حالا ‌-در این یازده سال- بوده‌اند و باز هم هستند در گوشه‌وکنار نق میزنند که ما آزادى نداریم! این نق را کجا میزنند؟ در یک اتاق دربسته؟ خب، در آن نظامى که اختناق هست و آزادى نیست، آن کسى که آزادى ندارد، نمیتواند حرفش را بزند. اگر بخواهد بگوید من آزادى ندارم، همین حرف را هم مجبور است در یک پستو، در یک اتاق، در یک جمع خصوصى ‌-همان‌جورى که ما در زمان رژیم گذشته بودیم- بیان کند؛ امّا این آقایان در روزنامه ‌-روزنامه‌ی کثیرالانتشار- در مجلّه‌اى که ممکن است چند هزار نسخه چاپ بشود، حتّى در رادیوتلویزیون جمهورى اسلامى حرف میزنند، میگویند ما آزادى نداریم! خدا آنها را به دست خودشان رسوا میکند؛(۳) نمیخواهد الهى آمین بگویید، [رسوا] کرد! همین که یک نفرى مینویسد و میگوید «ما آزادى نداریم» و در یک روزنامه‌اى چاپ میشود، همین چاپ شدن آن دلیل [این] است که او دروغ میگوید. اگر آزادى نداشت که نباید این حرف چاپ میشد؛ اگر آزادى نداشت که نباید این حرف در بلندگوى عمومى کشور پخش میشد؛ از همین پیدا است که او دارد خلاف میگوید و خودش نمیفهمد که دارد آبروى خودش را میبَرد.

میگویند اینهایى که می‌آیند به نماز جمعه، همه‌ی ملّت نیستند! میگوییم بسیار خب، اینهایى که می‌آیند راه‌پیمایى میلیونى بیست‌ودوّم بهمن چطور؟ آنهایى که تشییع جنازه‌ی امام آمدند و ده یازده میلیون انسان در تهران جمع شدند چطور؟ آن [جمعیّت] همه‌ی ملّت هست یا نه؟ ملّتْ اسلام را میخواهد، جمهورى اسلامى را میخواهد، دنبال سرِ رهبرى است، پشت سرِ نظام جمهورى اسلامى است. و هر کسى که در راه اسلام حرکت میکند و صدق و امانت او براى مردم آشکار شده، مورد اعتماد مردم است و مردم پشت سر او هستند.1368/11/20

لینک ثابت
حضور مردم در صحنه

استقلال، یعنى جمهورى اسلامى؛ یعنى وضعیّتى که ما امروز داریم که هیچ ابرقدرتى، هیچ قدرتى در طول این یازده سال، در هیچ یک از امور و شئون ما نتوانسته کوچک‌ترین چیزى را بر ما تحمیل کند؛ هیچ کشورى این استقلال را ندارد. من میخواهم بگویم حتّى کشورهایى مثل آمریکا هم این استقلال را ندارند. لابد بعضى تعجّب خواهند کرد؛ نه، تعجّب ندارد؛ دولت آمریکا هم وابسته‌ی به سرمایه‌دارهاى صهیونیست بین‌المللى است. اگرچه ممکن است خود آن سرمایه‌دارها از لحاظ ملّیّت، آمریکایى هم باشند، امّا دولتْ وابسته است. اگر یک رئیس‌جمهور در آمریکا، آنجایى که منافع سرمایه‌دارها ایجاب نمیکند، یک قدم کج بردارد ‌-مثل کندى و امثال او - پایش را از دایره بیرون میکنند، پدرش را درمی‌آورند. استقلال، یعنى آنچه امروز در جمهورى اسلامى وجود دارد. هیچ قدرتى، هیچ دولتى، هیچ تشکیلاتى در دنیا نتوانست این نظام را وادار کند به اینکه برخلاف مصالحش و برخلاف آن چیزى که تشخیص میدهد مصلحتش است ‌-همان که مسئولین تشخیص میدهند- قدمى بردارد. این، استقلال.1368/11/20
لینک ثابت
حضور مردم در صحنه

در فعّالیّتهاى سیاسى، مردمند؛ در فعّالیّتهاى اقتصادى، مردمند؛ در حرکت نظامى، مردمند. اگر امروز دولت یا یکى از مسئولین بخواهد یک حرکتى را انجام بدهد که مردم آن را نپسندند، میتوانند جلویش را بگیرند. مردم همه جا حضور دارند؛ این خصوصیّت انقلاب ما است؛ هیچ انقلابى در دنیا این‌جورى نیست؛ و این استثنائى است. ما این را از روى بصیرت و اطّلاعِ از نزدیک عرض میکنیم. انقلاب ما از این جهت هم یک استثنا است.1368/11/20
لینک ثابت
تحزب

خصوصیّت دوّم، مردمى بودن است. در همه جاى دنیا، انقلابها ‌-آنهایى که حقیقتاً انقلاب بودند؛ کودتاها و حرکات نظامى و مانند اینها را کارى ندارم- همیشه به دست مردم به وجود آمده؛ امّا بعد از آنکه به پیروزى رسیده یا در آستانه‌ی پیروزى قرار گرفته، احزاب یا حزب آمده، جاى انقلاب را گرفته، جاى مردم را گرفته و مردم کنار رفته‌اند؛ مثل خیلى از این کشورهاى کمونیستىِ دنیا که نظامهایشان نظامهاى انقلابى بودند ‌-یعنى با یک انقلاب به وجود آمده بودند، مردم در آن نقش داشتند و به گروه انقلابى و مبارز کمک کرده بودند؛ در اغلب این کشورهاى سوسیالیستى این‌جورى بود- امّا در همه‌ی این کشورها بمجرّد اینکه انقلاب به پیروزى نزدیک شد یا رسید، مردم شدند هیچکاره، حزب ‌-حزب کمونیست یا هر اسم دیگرى براى آن حزب حاکم داشتند- آمد و شد همه‌کاره! هر کارى خواستند بکنند به اسم مردم کردند، امّا مردم در هیچ کار نقش نداشتند. همان مردمى که به خیابانها آمده بودند یا به یک نحوى از انحاء مبارزه کرده بودند یا مثلاً از گروه مبارز پشتیبانى کرده بودند، حتّى این حق را نداشتند که یک نماینده به مجلس قانونگذارى بفرستند. در هیچکدام از این کشورها و در هیچکدام از این کنگره‌هاى ملّى ‌-که شنیده‌اید و می‌شنوید «کنگره‌ی ملّى» و همان مجالس قانونگذارى این کشورها است‌- نمایندگان مردم حضور ندارند؛ اصلاً مردم هیچ نقشى نداشتند. این، خیلى چیز عجیبى است؛ امّا همین چیز عجیب، همه جاى دنیا بود. در یکى از سفرهایى که یکى دو سال قبل به یکى از همین کشورهاى سوسیالیستى رفته بودیم، یکى از همراهان ما ‌-که از نمایندگان محترم مجلس شوراى اسلامى بود- رفته بود با مقامات مجلس ملّى آن کشور، راجع به مجلس صحبتهایى کرده بودند؛ اطّلاعاتى از مجلس ما به آنها داده بود، اطّلاعاتى از مجلس آنها گرفته بود. ما نشسته بودیم راجع به یک موضوعى صحبت میکردیم؛ ایشان با یک قیافه‌ی خیلى جدّى آمد پیش ما؛ گفت ما چیزهاى مهمّى از این آقایان یاد گرفتیم ‌-یعنى از این کسانى که ما مهمانشان بودیم- راجع به مجلس با اینها صحبت کردیم، از اینها پرسیدیم که مجلس شما چه‌جورى است، چند عضو دارد، کِی‌ها تشکیل میشود، رئیسش چه‌جورى انتخاب میشود و از این قبیل، معلوم شد که مجلس ملّى اینها متشکّل از افرادى است که به‌وسیله‌ی دستگاه‌ها و سازمانهاى حزبىِ وابسته‌ی به خود حکومت تشکیل میشود؛ یعنى مثلاً پانصد نفر، ششصد نفر آدم به‌عنوان اعضاى کنگره و نمایندگان کنگره به‌وسیله‌ی همان دستگاه‌هاى حزبى انتخاب میشوند؛ بعد این افراد ‌-که اسمشان کنگره‌ی ملّى است- سالى دو مرتبه جلسه تشکیل میدهند؛ سالى دو بار!

خب، شما ببینید در این مملکت، در این کشور ‌-که فقط سالى دو مرتبه مجلس قانونگذاری‌شان تشکیل میشود- پس قانون را چه کسى وضع میکند؟ اختیار قانونگذارى پس دست کیست؟ دست همانهایى است که در رأس تشکیلات حکومت قرار دارند. اگر [هم] بپرسى اسم حکومت شما چیست، میگویند حکومت دموکراتیکِ سوسیالیستىِ فلان کشور ‌-اسم کشورشان را هم می‌آورند- یعنى حکومت مردمى. دموکراتیک، یعنى مردمى؛ سوسیالیستى، یعنى عمومى و مردمى؛ اسمش مردمى است، درحالی‌که در هیچ امرى از امور آن کشور مردم دخالت ندارند؛ و این همان مردمى هستند که انقلاب را به پیروزى رساندند. اسم این کشورها هم کشور انقلابى است. همه‌ی انقلابهایى که ما در دنیا دیدیم و کشورهایى که بر اساس یک انقلاب، نظامى را به وجود آوردند، تقریباً به همین شکلى بودند که عرض کردم.

حالا در کشور ما، انقلاب از روز اوّل، همه‌ی نقشها را در همه‌ی امور به مردم داده. یعنى مجلس را ‌- که محلّ قانونگذارى است ‌-مردم تشکیل میدهند و نمایندگان مردم میروند آنجا، هیچ کس هم حق ندارد به مردم تحمیل کند. از این ۲۷٠ نماینده‌اى که در مجلس شوراى اسلامى ما هستند، یک نفر هم بدون آراء مردم به مجلس نمی‌آید. رئیس‌جمهور را -که مجرى امور کشور و رئیس اداره‌ی کشور و مدیر کشور است- مردم با آراء خودشان انتخاب میکنند. هر کسى را دلشان خواست انتخاب میکنند؛ اختیار با مردم است. این وضعى که انتخابات ریاست جمهورى در ایران دارد، حتّى در کشورهاى دموکراتیک غرب هم نیست؛ چون در آن کشورها احزاب در مقابلِ هم صف‌آرایى میکنند و هر حزبى اسم کسى را به‌عنوان کاندیدا ذکر میکند. مردمى که به آن کس رأى میدهند، درحقیقت به آن حزب رأى میدهند، خیلی‌ها آن کس را اصلاً نمی‌شناسند. [چون] طرف‌دار این حزبند ‌-به هر جهتى؛ انگیزه‌هاى اقتصادى، انگیزه‌هاى گوناگون سیاسى و غیرسیاسى موجب میشود که طرف‌دار فلان حزب باشند- به‌خاطر طرف‌دارىِ آن حزب، به کاندیداى آن حزب رأى میدهند؛ خود آن کاندیدا را هم اصلاً نمی‌شناسند. در ایران این‌جورى نیست. در ایران یکایک کسانى که کاغذ رأى را در صندوق می‌اندازند، آن شخص را می‌شناسند و به‌عنوانِ رئیس‌جمهور به او رأى میدهند. این دوره همین‌جور بود؛ دو دوره‌ی قبل هم که بنده رئیس‌جمهور بودم، همین‌جور بود؛ دوره‌ی قبل از آن هم همین‌جور بود. در همه‌ی این ادوار ریاست جمهورى ‌-که تا حالا ما پنج انتخاب رئیس‌جمهور داشته‌ایم- مردم به آن کسى که رأى دادند، خودشان شناختند و به او رأى دادند. پس در انتخاب دستگاه قانونگذارى، مردم مباشرتاً و مستقیماً دخالت میکنند؛ در انتخاب دستگاه اجرائى و رئیس قوّه‌ی مجریّه، مردم خودشان دخالت میکنند.

حتّى در انتخاب رهبر ‌-با اینکه رهبرى یک منصب الهى است و تابع ملاکهاى الهى و معنوى و واقعى است- باز مردم نقش دارند. کمااینکه مشاهده کردید طبق قانون، مجلس خبرگان که نمایندگان مردمند، می‌نشینند کسى را معیّن و انتخاب میکنند. اگر همان کسى که مجلس خبرگان انتخاب کرده، مورد قبول مردم نباشد، باز رهبرىِ او جا نخواهد افتاد. پس آحاد مردم و عامّه‌ی مردم علاوه‌ی بر اینکه به‌صورت غیرمستقیم ‌- از طریق مجلس خبرگان ‌- رهبر را معیّن میکنند، مستقیماً هم نسبت به شخص رهبر نظر دارند و تصمیم دارند؛ و نظر آنها و تصمیم آنها و خواست آنها و اراده‌ی آنها است که یک رهبر را درحقیقت رهبر میکند و به او امکان تصرّف میدهد و به او قدرت امر و نهى میدهد و قدرت قبض و بسط میدهد؛ [این به‌خاطر] پشتیبانى مردم است. اینجا هم مردم حضور دارند. حالا در مثل امام بزرگوارمان که مسئله اصلاً جور دیگرى بود؛ آنجا عشق مردم بود، بیش از انتخاب آنها؛ مردم عاشقانه نسبت به امام، اطاعت و تبعیّت و تسلیم داشتند.

در فعّالیّتهاى سیاسى، مردمند؛ در فعّالیّتهاى اقتصادى، مردمند؛ در حرکت نظامى، مردمند. اگر امروز دولت یا یکى از مسئولین بخواهد یک حرکتى را انجام بدهد که مردم آن را نپسندند، میتوانند جلویش را بگیرند. مردم همه جا حضور دارند؛ این خصوصیّت انقلاب ما است؛ هیچ انقلابى در دنیا این‌جورى نیست؛ و این استثنائى است. ما این را از روى بصیرت و اطّلاعِ از نزدیک عرض میکنیم. انقلاب ما از این جهت هم یک استثنا است.

نتیجه‌اش چیست؟ نتیجه این است که نظام، نظام مستحکمى است؛ زیرا نظامِ مردمى است. آن چیزى که به‌وسیله‌ی ابرقدرت‌ها قابل از بین رفتن است، عبارت است از یک حکومتى که متّکى به مردم نیست.1368/11/20

لینک ثابت
جامعه اسلامی

من به نوبه‌ی خودم به‌عنوان یک طلبه، یک خدمتگزار کوچک شما، یک شاگرد کوچک امام و یک سرباز کوچک انقلاب و اسلام عرض میکنم: ما در راه اسلام، در راه زندگى اسلامى، در راه حیات طیّبه‌ی اسلامى براى شما مردم و براى جامعه‌ی اسلامى در دنیا، از هیچ کوششى فروگذار نمیکنیم و به فضل پروردگار هیچ عاملى هم نخواهد توانست ما را از این صراط مستقیم و خطّ روشن منحرف کند.1368/11/20
لینک ثابت
صهیونیسم بین‌‏الملل, دولت آمریکا, سرمایه‌دارهای صهیونیست

دولت آمریکا هم وابسته‌ی به سرمایه‌دارهاى صهیونیست بین‌المللى است. اگرچه ممکن است خود آن سرمایه‌دارها از لحاظ ملّیّت، آمریکایى هم باشند، امّا دولتْ وابسته است.1368/11/20
لینک ثابت
ماندگاری انقلاب اسلامی

دو خصوصیّت را از خصوصیّات استثنائى این انقلاب عرض میکنم؛ و همین دو خصوصیّت هم بیشترین تأثیر را در وجهه‌ی این انقلاب در دنیا داشت، همچنان که بیشترین تأثیر را در پیروزى و ماندگارى انقلاب در [این] کشور اسلامى داشت؛ و همین دو خصوصیّت بود که هنوز با گذشت چندین سال، موجب شده است که در گوشه‌وکنار عالم، از سوى کسانى حرکاتى، تحوّلاتى، یا حدّاقل تلاشهایى به پیروى از این انقلاب و در پرتوِ این انقلاب انجام بگیرد. این دو خصوصیّت، یکى عبارت بود از اینکه مبناى این انقلاب، ارزشهاى دینى و اخلاقى و معنوى بود؛ و دوّم اینکه این انقلاب بر پایه‌ی اراده‌ی مردم و خواست مردم در تشکیل حکومت و اداره‌ی حکومت باقى ماند. یعنى اهمّیّت نقش مردم پس از پیروزى انقلاب از مردم سلب نشد و براى انقلاب به‌عنوان یک عنصر باقى ماند. این، دو خصوصیّت در انقلاب ما است.انقلابهاى دیگر غالباً بر مبناى تفکّرات مادّى انجام گرفته؛ حالا این تفکّرات مادّى، یا افکار مادّىِ مکتبى و مسلکى یعنى تفکّرات مارکسیستى و کمونیستى؛ یا بر مبناى مادّی‌نگرى، مثل این گروه‌هاى میهن‌دوست و میهن‌پرستى که در بعضى از کشورها اقداماتى را انجام میدهند و بینش دینى ندارند و بینششان بینش مادّى است، ولو اینکه اعتقادى به یک مکتب مادّى هم نداشته باشند. در همه‌ی انقلابها این‌جورى است؛ حتّى انقلابهایى که مقدّمات آنها مذهبى بوده یا اسلامى بوده، در انتها از حالت اسلامى بودن خارج شدند؛ مثل بعضى از کشورها که انقلابشان اوّل در مساجد شکل گرفت، نهضت از مساجد یا از مدارس دینى شروع شد ‌-هم در آسیا این‌جور کشورى داریم، هم در آفریقا- لکن بعد که حرکات رشد پیدا کرد، چون در میان مذهبیّون یک قوّت رهبرىِ کافى وجود نداشته، دیگران آمدند و امور را قبضه کردند و خط را از حالت مذهبى، بردند به سمت لامذهبى. تقریباً هیچ نقطه‌اى از دنیا که در آن انقلاب شده باشد، بنده سراغ ندارم که از این «کلّى» خارج باشد؛ [ولى] در کشور ما این‌جور نشد؛ انقلاب از خانه‌ی مذهب ‌-از مسجد و مدرسه‌ی دینى- آغاز شد، و روزبه‌روز جهت‌گیرى مذهبى در انقلاب افزایش پیدا کرد، و نقش مذهب و ارزشهاى معنوى آن‌قدر قوى شد که کسانى را به میدان انقلاب کشاند که معمولاً در هیچ انقلابى این‌جور آدمها به میدان نمی‌آیند؛ افراد مسن را و حتّى افراد بی‌خبر از مسائل سیاسى را ‌-آدمهایى را که در شهرها و روستاهاى دورافتاده زندگى میکنند- به میدان انقلاب و مبارزه کشاند.

علاوه‌ی بر این، این روحیه‌ی مذهبى در این انقلاب کارى کرد که کمترین ضایعه در دوران انقلاب به وجود بیاید؛ این نکته‌ی مهمّى است که اگر کسانى در انقلابهاى مادّى دنیا ‌-مخصوصاً انقلاب اکتبر کشور روسیه- مطالعه کرده باشند، معناى این مطلب را خیلى خوب میفهمند. آنجاهایى که انقلابى بر اساس لامذهبى به وجود آمده، در هنگام شکوفایى انقلاب و اوج نهضت انقلابى، ضایعات فراوانى ایجاد شده؛ چون مردمى که تحت هیچ قانونى و قاعده‌اى و ضابطه‌اى نیستند و نظامى را از بین برده‌اند که هنوز هم چیزى جایگزین آن نشده، قاعدتاً خیلى بی‌محابا عمل میکنند: در معاملات اجتماعی‌شان، در برخوردهایشان، در انتقام‌گیری‌هایشان، در انتقام‌کشی‌ها، در سوءاستفاده‌ها، [در اینکه] آدمهاى ناباب یک مدّتى یک بخشى از کشور را براى خودشان قُرُق کنند و چقدر اموال را از بین ببرند و چقدر نفوس بی‌گناه را نابود کنند؛ و از این قبیل. همچنان که عرض کردم در آن انقلابى که اشاره شد، از این قبیل قضایا زیاد اتّفاق افتاده؛ کسانى که قضایاى آن انقلاب و امثال آن را خوانده باشند، تصدیق میکنند. این مسائل در انقلاب ما اتّفاق نیفتاد. اینجا وقتى مردم تهران دکّانها را بستند و زندگى را تعطیل کردند و همه وارد میدان مبارزه شدند، از شهرها و روستاهاى اطراف براى مردم نان آوردند؛ یعنى همدردى کامل. اینجا مسئله، مسئله‌ی خشم مردم به‌خاطر یک مسئله‌ی مادّى نبود، [بلکه] مسئله‌ی دین بود، مسئله‌ی معنویّت و خدا بود؛ و این به سَبک دیگرى در زندگى مردم اثر میگذارد و به فعّالیّتهاى مردم شکل میدهد. بعد هم وقتى انقلاب پیروز شد، حکومتى که بر اساس انقلاب به وجود آمد، یک حکومت اسلامى بود ‌-جمهورى اسلامى- و به چپ و راست حرکت نکرد، [بلکه] در خطّ مستقیم دین باقى ماند. جمهورى اسلامى هم وقتى تشکیل شد، با گذشت زمان، راه دین را رها نکرد؛ بلکه در قانونگذارى، در انتخاب مسئولان و مجریان و در انتخاب کارگزارانِ اصلى نظام ‌-مثل نمایندگان مجلس و دیگران- مردم درست با معیارهاى اسلامى وارد میدان شدند.

دین، خصوصیّت انقلاب بود و ماند. این‌جور نبود که یک روزى دین خصوصیّت انقلاب باشد و پس از چندى این خصوصیّت از انقلاب گرفته بشود و تبدیل به چیز دیگرى بشود. این خصوصیّت در هیچ یک از انقلابها نبود؛ و همین یکى از مهم‌ترین عوامل بود که هر جاى دنیا قلبى براى دین و براى اسلام میتپد، به جمهورى اسلامى ‌-که براى اسلام دارد حرکت میکند و به اِعلاء کلمه‌ی اسلام فکر میکند- علاقه‌مند باشد.

خصوصیّت دوّم، مردمى بودن است. در همه جاى دنیا، انقلابها ‌-آنهایى که حقیقتاً انقلاب بودند؛ کودتاها و حرکات نظامى و مانند اینها را کارى ندارم- همیشه به دست مردم به وجود آمده؛ امّا بعد از آنکه به پیروزى رسیده یا در آستانه‌ی پیروزى قرار گرفته، احزاب یا حزب آمده، جاى انقلاب را گرفته، جاى مردم را گرفته و مردم کنار رفته‌اند؛ مثل خیلى از این کشورهاى کمونیستىِ دنیا که نظامهایشان نظامهاى انقلابى بودند ‌-یعنى با یک انقلاب به وجود آمده بودند، مردم در آن نقش داشتند و به گروه انقلابى و مبارز کمک کرده بودند؛ در اغلب این کشورهاى سوسیالیستى این‌جورى بود- امّا در همه‌ی این کشورها بمجرّد اینکه انقلاب به پیروزى نزدیک شد یا رسید، مردم شدند هیچکاره، حزب ‌-حزب کمونیست یا هر اسم دیگرى براى آن حزب حاکم داشتند- آمد و شد همه‌کاره! هر کارى خواستند بکنند به اسم مردم کردند، امّا مردم در هیچ کار نقش نداشتند. همان مردمى که به خیابانها آمده بودند یا به یک نحوى از انحاء مبارزه کرده بودند یا مثلاً از گروه مبارز پشتیبانى کرده بودند، حتّى این حق را نداشتند که یک نماینده به مجلس قانونگذارى بفرستند. در هیچکدام از این کشورها و در هیچکدام از این کنگره‌هاى ملّى ‌-که شنیده‌اید و می‌شنوید «کنگره‌ی ملّى» و همان مجالس قانونگذارى این کشورها است‌- نمایندگان مردم حضور ندارند؛ اصلاً مردم هیچ نقشى نداشتند. این، خیلى چیز عجیبى است؛ امّا همین چیز عجیب، همه جاى دنیا بود.1368/11/20

لینک ثابت
پايگاه اطلاع‌رسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آيت‌الله‌العظمی سيدعلی خامنه‌ای (مد‌ظله‌العالی) - مؤسسه پژوهشی فرهنگی انقلاب اسلامی