newspart/index2
طراحی این صفحه تغییر کرده است، برای ارجاع به صفحه‌ی قبلی اینجا کلیک کنید.
ممنوع نبودن «آزادی عقیده» در جامعه اسلامی

عقیده‌ی مذهبی هم تا آنجائی که در صدد مبارزه‌ی با عقیده‌ی اسلامی نباشد، دارا بودن آن عقیده ممنوع نیست؛ یعنی مجازات ندارد. البته «ممنوع نیست» یا «آزاد است»، بعد در بحثهای بعدی باید درست شکافته بشود تا حدود این مسئله آشکار بشود. به طور اجمال اگر کسی در جامعه‌ی اسلامی عقیده‌ی غیر اسلامی داشت، اما عقیده‌ای که او را امر به مخالفت و معارضه‌ی با نظام اسلامی نمیکند، دارا بودن آن عقیده اشکالی ندارد. لذا در جامعه‌ی اسلامی یهودیان، مسیحیان، زردشتیان، صابئیان و دیگر مذاهب که مسلمان نیستند، زندگی میکنند، از حقوق خودشان استفاده میکنند و طبق اصل بیست و سوم قانون اساسی اینها آزاد در عقیده‌ی خودشان هستند و عقیده در جامعه‌ی اسلامی و بنا بر اسلام ممنوع نیست. در ذیل این آیه‌ی شریفه‌ی «لا اکراه فی الدّین»، اینجور نوشتند که عده‌ای از جوانان یثرب قبل از آمدن پیغمبر به مدینه که هنوز مردم مدینه مسلمان نشده بودند و مدینه یثرب نامیده میشد، عده‌ای از این جوانها با یهود که در اطراف مدینه سکنا داشتند، معاشرت پیدا کردند و چون یهودی‌ها با فرهنگتر از کفار و مشرکین بودند، این جوانها به مقتضای جوانی به آن یهودی‌ها گرایش پیدا کردند. بعضی از آنها یهودی شدند، بعضی هم که به دین یهود در نیامدند، اما قلباً نسبت به آنها اعتقاد و گرایش پیدا کردند. بعد که رسول خدا به مدینه آمدند و مدینه، مدینه‌ی اسلام شد و مردم مسلمان شدند و چند سالی هم با یهود پیغمبر مماشات کرد، بعد به خاطر اینکه قبیله‌ی بنی‌النظیر علیه پیغمبر و اسلام توطئه میکردند، خدای متعال دستور داد که بنی‌النظیر را از اطراف مدینه دور کنند و آنها را وادار به جلای این منطقه کنند. پیغمبر آنطوری که در سوره‌ی حشر هم آمده، اینها را از اطراف مدینه اخراج کرد و یهودیان بنی‌النظیر رفتند. وقتی که یهودی‌ها میرفتند، عده‌ای از این جوانها که خانواده‌هایشان هم مسلمان شده بودند و خود این جوانها هنوز به اسلام نگرویده بودند، اظهار علاقه کردند که با یهودی‌ها آنها هم جلای وطن کنند. خانواده‌هایشان مانع میشدند، به آنها میگفتند باید بمانید و باید مسلمان هم بشوید. اینجا آیه‌ی شریفه وارد شد که: «لا اکراه فی الدّین قد تبیّن الرّشد من الغیّ».(1) اکراه و اجبار در ایمان مذهبی وجود ندارد؛ چون امروز روزی نیست که حقیقت بر مردم پنهان مانده باشد و راه اسلام و راه هدایت از راه کفر آشکار شده. این جوانها را حق ندارید شما اجبار کنید که باید مسلمان بشوید؛ بلکه میتوانند بمانند و مسلمان هم نباشند. این آیه‌ی شریفه‌ی «لا اکراه فی الدّین قد تبیّن الرّشد من الغیّ» هست و این هم حدیثی است که در ذیل آن آیه وارد شده. البته این نکته هم گفتنی است که «این عقیده آزاد هست» بدین معناست که آیا اسلام موافق و راضی است به اینکه کسانی به غیر عقیده‌ی حق باشند؟ قهری است که نه. «آزاد است» یعنی مؤاخذه‌ای دنبال این کار نیست؛ مجازاتی نمیکنند؛ کسی را که در جامعه‌ی اسلامی عقیده‌ی غیر اسلامی را داشته باشد، مادام که آن عقیده در صدد معارضه و مبارزه‌ی با نظام اسلامی و عقیده‌ی اسلامی نباشد.1365/11/17

1 ) سوره مبارکه البقرة آیه 256
لا إِكراهَ فِي الدّينِ ۖ قَد تَبَيَّنَ الرُّشدُ مِنَ الغَيِّ ۚ فَمَن يَكفُر بِالطّاغوتِ وَيُؤمِن بِاللَّهِ فَقَدِ استَمسَكَ بِالعُروَةِ الوُثقىٰ لَا انفِصامَ لَها ۗ وَاللَّهُ سَميعٌ عَليمٌ
ترجمه:
در قبول دین، اکراهی نیست. (زیرا) راه درست از راه انحرافی، روشن شده است. بنابر این، کسی که به طاغوت [= بت و شیطان، و هر موجود طغیانگر] کافر شود و به خدا ایمان آورد، به دستگیره محکمی چنگ زده است، که گسستن برای آن نیست. و خداوند، شنوا و داناست.
لینک ثابت
ممنوع نبودن شک در اصول مذهبی از نظر اسلام

اصل فکر کردن و اندیشیدن در اسلام نه فقط آزاد است، بلکه لازم و واجب هم هست و شاید در بین کتابهای آسمانی و نوشته‌های مذهبی هیچ کتابی را نشود پیدا کرد که به قدر قرآن انسانها را به تفکر و تعقل و مطالعه‌ی در پدیده‌های حیات و امور مادی و معنوی و انسانی و تدبر در تاریخ و امثال اینها دعوت کرده باشد. این در هیچ کتاب دیگری شاید یا حتماً نیست. حتی تفکر در باب اصول مذهبی واجب است و پیدا کردن یک استدلال بر توحید یا نبوت یا بقیه‌ی اصول برای هر کسی لازم است. حتی بالاتر از این، اگر کسی در تفکرات مذهبی خود دچار وسوسه و تردید و شک و شبهه بشود، این هم از نظر اسلام چیز ناشایسته‌ای نیست. البته در شک نباید بماند و موظف است که با تلاش و تفکر و ادامه‌ی جستجو و بررسی به یک نقطه‌ی یقین‌آور و قابل اعتمادی خود را برساند. اما اصل اینکه در یک امری، در یک اصلی از اصول دینی در ذهن کسی شک به وجود بیاید، این چیزی نیست که در دین مقدس اسلام مرز ایمان به حساب آمده باشد و ممنوع باشد؛ اختیاری هم نیست، قابل منع هم نیست. لذا در روایات متعددی می‌بینیم که کسانی مراجعه میکنند به پیغمبر یا ائمه (علیهم السّلام) و از آنها گله‌مندانه میپرسند که ما درباره‌ی برخی از اصول دینی شک کرده‌ایم. شک در باب توحید، شک در باب وجود خدا، شبهه در این امور و خود آنها تصور میکنند که این شبهه، این وسوسه‌ی ذهنی موجب شده است که از دین خارج بشوند؛ به آنها گفته میشود نه، این موجب خروج از دین نیست. البته باید این گونه افراد راهنمائی بشوند؛ خود آنها هم باید دنباله‌ی مطالعه و تحقیق را رها نکنند. کسی آمد خدمت پیغمبر اکرم عرض کرد: «یا رسول اللّه هلکت»؛ ای رسول خدا هلاک شدم، بیچاره شدم. حضرت فهمیدند که او در مطالعات اسلامی خود به یک بن‌بست رسیده است؛ آن بن‌بست را برایش بیان کردند. گفت درست است، همین است. فرمودند: «هذا محض الایمان»؛(1) این عین ایمان است؛ این ایمان ناب است که تو در مسائل فکر کنی و دچار شبهه و تردید بشوی و آن شبهه و تردید را به کسانی رجوع کنی. پس اصل تفکر و اندیشیدن ولو در اصول مذهبی و پایه‌های حتمی و تثبیت شده‌ی دینی ممنوع نیست، بلکه لازم است و پیدا شدن شبهه و شک هم ایرادی ندارد. در حدیث معروف رفع که: «رفع عن امّتی تسعة»؛ نه چیز از امت من برداشته است، یعنی مورد مؤاخذه قرار نمیگیرد؛ یکی از آنها: «و الوسوسة فی التّفکّر فی الخلق»؛(2) یعنی حالت وسوسه در اندیشه‌ی انسانی نسبت به جهان و آفرینش که اگر کسی یک چنین وسوسه‌ای در ذهنش پیدا شد، این ممنوع نیست، این مذموم نیست، موجب گناه نیست و موجب مواخذه‌ی از او نخواهد بود.1365/11/17

1 )
الكافى، ثقة الاسلام كلینی، ج 2، ص 425 ؛ بحار الانوار، علامه مجلسی، ج 55، ص 224.

جَاءَ رَجُلٌ إِلَى النَّبِيِّ ص فَقَالَ يَا رَسُولَ‏ اللَّهِ هَلَكْتُ‏ فَقَالَ لَهُ ع أَتَاكَ الْخَبِيثُ فَقَالَ لَكَ مَنْ خَلَقَكَ فَقُلْتَ اللَّهُ فَقَالَ لَكَ اللَّهُ مَنْ خَلَقَهُ فَقَالَ إِی وَ الَّذِی بَعَثَكَ بِالْحَقِّ لَكَانَ كَذَا فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص ذَاكَ وَ اللَّهِ مَحْضُ‏ الْإِيمَانِ.
ترجمه:
مردى خدمت پيامبر صلى الله عليه و آله آمد و گفت : اى پيامبر خدا! هلاك شدم . پيامبر صلى الله عليه و آله به او فرمود : «آن خبيث (شيطان) به سراغ تو آمد و گفت : چه كسى تو را آفريده است؟ و تو گفتى : خدا ، و او گفت : خدا را چه كسى آفريده است؟» . مرد گفت : آرى ، سوگند به آن كه تو را به حق برانگيخت ، مطلب همين گونه است [كه مى فرمايى] . پيامبر خدا فرمود : «به خدا سوگند كه اين ، ايمان محض است» .
2 )
التوحید، شیخ صدوق، ص 353؛ بحارالانوار، علامه مجلسی، ج 2، ص 280.

رُفِعَ‏ عَنْ أُمَّتِي‏ تِسْعَةٌ الْخَطَأُ وَ النِّسْيَانُ وَ مَا أُكْرِهُوا عَلَيْهِ وَ مَا لَا يُطِيقُونَ وَ مَا لَا يَعْلَمُونَ وَ مَا اضْطُرُّوا إِلَيْهِ وَ الْحَسَدُ وَ الطِّيَرَةُ وَ التَّفَكُّرُ فِی الْوَسْوَسَةِ فِی الْخَلْقِ مَا لَمْ يَنْطِقْ بِشَفَة.
ترجمه:
حضرت صادق عليه السّلام فرمود: رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرموده: نه خصلت از امت من برداشته شده: خطا، فراموشى، آنچه بدان كراهت داشته باشند و نپسندند، آنچه نتوانند، آنچه ندانند، آنچه بناخواه (و زور) بر آن وادار شوند، حسد (و رشك بردن)، فال بد زدن، وسوسه در تفكر در آفرينش، مادامی كه به لب سخن نگفته باشد.
لینک ثابت
عدم مخالفت اسلام با وجود شک و شبهه در تفکرات مذهبی

اصل فکر کردن و اندیشیدن در اسلام نه فقط آزاد است، بلکه لازم و واجب هم هست و شاید در بین کتابهای آسمانی و نوشته‌های مذهبی هیچ کتابی را نشود پیدا کرد که به قدر قرآن انسانها را به تفکر و تعقل و مطالعه‌ی در پدیده‌های حیات و امور مادی و معنوی و انسانی و تدبر در تاریخ و امثال اینها دعوت کرده باشد. این در هیچ کتاب دیگری شاید یا حتماً نیست. حتی تفکر در باب اصول مذهبی واجب است و پیدا کردن یک استدلال بر توحید یا نبوت یا بقیه‌ی اصول برای هر کسی لازم است. حتی بالاتر از این، اگر کسی در تفکرات مذهبی خود دچار وسوسه و تردید و شک و شبهه بشود، این هم از نظر اسلام چیز ناشایسته‌ای نیست. البته در شک نباید بماند و موظف است که با تلاش و تفکر و ادامه‌ی جستجو و بررسی به یک نقطه‌ی یقین‌آور و قابل اعتمادی خود را برساند. اما اصل اینکه در یک امری، در یک اصلی از اصول دینی در ذهن کسی شک به وجود بیاید، این چیزی نیست که در دین مقدس اسلام مرز ایمان به حساب آمده باشد و ممنوع باشد؛ اختیاری هم نیست، قابل منع هم نیست. لذا در روایات متعددی می‌بینیم که کسانی مراجعه میکنند به پیغمبر یا ائمه (علیهم السّلام)و از آنها گله‌مندانه میپرسند که ما درباره‌ی برخی از اصول دینی شک کرده‌ایم. شک در باب توحید، شک در باب وجود خدا، شبهه در این امور و خود آنها تصور میکنند که این شبهه، این وسوسه‌ی ذهنی موجب شده است که از دین خارج بشوند؛ به آنها گفته میشود نه، این موجب خروج از دین نیست. البته باید این گونه افراد راهنمائی بشوند؛ خود آنها هم باید دنباله‌ی مطالعه و تحقیق را رها نکنند. کسی آمد خدمت پیغمبر اکرم عرض کرد: «یا رسول اللّه هلکت»؛ ای رسول خدا هلاک شدم، بیچاره شدم. حضرت فهمیدند که او در مطالعات اسلامی خود به یک بن‌بست رسیده است؛ آن بن‌بست را برایش بیان کردند. گفت درست است، همین است. فرمودند: «هذا محض الایمان»؛ این عین ایمان است؛ این ایمان ناب است که تو در مسائل فکر کنی و دچار شبهه و تردید بشوی و آن شبهه و تردید را به کسانی رجوع کنی. پس اصل تفکر و اندیشیدن ولو در اصول مذهبی و پایه‌های حتمی و تثبیت شده‌ی دینی ممنوع نیست، بلکه لازم است و پیدا شدن شبهه و شک هم ایرادی ندارد.1365/11/17
لینک ثابت
عدم ممنوعیت عقیده‌ی مذهبی

عقیده‌ی مذهبی هم تا آنجائی که در صدد مبارزه‌ی با عقیده‌ی اسلامی نباشد، دارا بودن آن عقیده ممنوع نیست؛ یعنی مجازات ندارد. البته «ممنوع نیست» یا «آزاد است»، بعد در بحثهای بعدی باید درست شکافته بشود تا حدود این مسئله آشکار بشود. به طور اجمال اگر کسی در جامعه‌ی اسلامی عقیده‌ی غیر اسلامی داشت، اما عقیده‌ای که او را امر به مخالفت و معارضه‌ی با نظام اسلامی نمیکند، دارا بودن آن عقیده اشکالی ندارد. لذا در جامعه‌ی اسلامی یهودیان، مسیحیان، زردشتیان، صابئیان و دیگر مذاهب که مسلمان نیستند، زندگی میکنند، از حقوق خودشان استفاده میکنند و طبق اصل بیست و سوم قانون اساسی اینها آزاد در عقیده‌ی خودشان هستند و عقیده در جامعه‌ی اسلامی و بنا بر اسلام ممنوع نیست. در ذیل این آیه‌ی شریفه‌ی «لا اکراه فی الدّین»، اینجور نوشتند که عده‌ای از جوانان یثرب قبل از آمدن پیغمبر به مدینه که هنوز مردم مدینه مسلمان نشده بودند و مدینه یثرب نامیده میشد، عده‌ای از این جوانها با یهود که در اطراف مدینه سکنا داشتند، معاشرت پیدا کردند و چون یهودی‌ها با فرهنگتر از کفار و مشرکین بودند، این جوانها به مقتضای جوانی به آن یهودی‌ها گرایش پیدا کردند. بعضی از آنها یهودی شدند، بعضی هم که به دین یهود در نیامدند، اما قلباً نسبت به آنها اعتقاد و گرایش پیدا کردند. بعد که رسول خدا به مدینه آمدند و مدینه، مدینه‌ی اسلام شد و مردم مسلمان شدند و چند سالی هم با یهود پیغمبر مماشات کرد، بعد به خاطر اینکه قبیله‌ی بنی‌النظیر علیه پیغمبر و اسلام توطئه میکردند، خدای متعال دستور داد که بنی‌النظیر را از اطراف مدینه دور کنند و آنها را وادار به جلای این منطقه کنند. پیغمبر آنطوری که در سوره‌ی حشر هم آمده، اینها را از اطراف مدینه اخراج کرد و یهودیان بنی‌النظیر رفتند. وقتی که یهودی‌ها میرفتند، عده‌ای از این جوانها که خانواده‌هایشان هم مسلمان شده بودند و خود این جوانها هنوز به اسلام نگرویده بودند، اظهار علاقه کردند که با یهودی‌ها آنها هم جلای وطن کنند. خانواده‌هایشان مانع میشدند، به آنها میگفتند باید بمانید و باید مسلمان هم بشوید. اینجا آیه‌ی شریفه وارد شد که: «لا اکراه فی الدّین قد تبیّن الرّشد من الغیّ». اکراه و اجبار در ایمان مذهبی وجود ندارد؛ چون امروز روزی نیست که حقیقت بر مردم پنهان مانده باشد و راه اسلام و راه هدایت از راه کفر آشکار شده. این جوانها را حق ندارید شما اجبار کنید که باید مسلمان بشوید؛ بلکه میتوانند بمانند و مسلمان هم نباشند. این آیه‌ی شریفه‌ی «لا اکراه فی الدّین قد تبیّن الرّشد من الغیّ» هست و این هم حدیثی است که در ذیل آن آیه وارد شده. البته این نکته هم گفتنی است که «این عقیده آزاد هست» بدین معناست که آیا اسلام موافق و راضی است به اینکه کسانی به غیر عقیده‌ی حق باشند؟ قهری است که نه. «آزاد است» یعنی مؤاخذه‌ای دنبال این کار نیست؛ مجازاتی نمیکنند؛ کسی را که در جامعه‌ی اسلامی عقیده‌ی غیر اسلامی را داشته باشد، مادام که آن عقیده در صدد معارضه و مبارزه‌ی با نظام اسلامی و عقیده‌ی اسلامی نباشد.1365/11/17
لینک ثابت
جامعه اسلامی

عقیده‌ی مذهبی هم تا آنجائی كه در صدد مبارزه‌ی با عقیده‌ی اسلامی نباشد، دارا بودن آن عقیده ممنوع نیست؛ یعنی مجازات ندارد. البته «ممنوع نیست» یا «آزاد است»، بعد در بحثهای بعدی باید درست شكافته بشود تا حدود این مسئله آشكار بشود. به طور اجمال اگر كسی در جامعه‌ی اسلامی عقیده‌ی غیر اسلامی داشت، اما عقیده‌ای كه او را امر به مخالفت و معارضه‌ی با نظام اسلامی نمیكند، دارا بودن آن عقیده اشكالی ندارد. لذا در جامعه‌ی اسلامی یهودیان، مسیحیان، زردشتیان، صابئیان و دیگر مذاهب كه مسلمان نیستند، زندگی میكنند، از حقوق خودشان استفاده میكنند و طبق اصل بیست و سوم قانون اساسی اینها آزاد در عقیده‌ی خودشان هستند و عقیده در جامعه‌ی اسلامی و بنا بر اسلام ممنوع نیست. در ذیل این آیه‌ی شریفه‌ی «لا اكراه فی الدّین»،(6) اینجور نوشتند كه عده‌ای از جوانان یثرب قبل از آمدن پیغمبر به مدینه كه هنوز مردم مدینه مسلمان نشده بودند و مدینه یثرب نامیده میشد، عده‌ای از این جوانها با یهود كه در اطراف مدینه سكنا داشتند، معاشرت پیدا كردند و چون یهودی‌ها با فرهنگتر از كفار و مشركین بودند، این جوانها به مقتضای جوانی به آن یهودی‌ها گرایش پیدا كردند. بعضی از آنها یهودی شدند، بعضی هم كه به دین یهود در نیامدند، اما قلباً نسبت به آنها اعتقاد و گرایش پیدا كردند. بعد كه رسول خدا به مدینه آمدند و مدینه، مدینه‌ی اسلام شد و مردم مسلمان شدند و چند سالی هم با یهود پیغمبر مماشات كرد، بعد به خاطر اینكه قبیله‌ی بنی‌النظیر علیه پیغمبر و اسلام توطئه میكردند، خدای متعال دستور داد كه بنی‌النظیر را از اطراف مدینه دور كنند و آنها را وادار به جلای این منطقه كنند. پیغمبر آنطوری كه در سوره‌ی حشر هم آمده، اینها را از اطراف مدینه اخراج كرد و یهودیان بنی‌النظیر رفتند. وقتی كه یهودی‌ها میرفتند، عده‌ای از این جوانها كه خانواده‌هایشان هم مسلمان شده بودند و خود این جوانها هنوز به اسلام نگرویده بودند، اظهار علاقه كردند كه با یهودی‌ها آنها هم جلای وطن كنند. خانواده‌هایشان مانع میشدند، به آنها میگفتند باید بمانید و باید مسلمان هم بشوید. اینجا آیه‌ی شریفه وارد شد كه: «لا اكراه فی الدّین قد تبیّن الرّشد من الغیّ».(7) اكراه و اجبار در ایمان مذهبی وجود ندارد؛ چون امروز روزی نیست كه حقیقت بر مردم پنهان مانده باشد و راه اسلام و راه هدایت از راه كفر آشكار شده. این جوانها را حق ندارید شما اجبار كنید كه باید مسلمان بشوید؛ بلكه میتوانند بمانند و مسلمان هم نباشند. این آیه‌ی شریفه‌ی «لا اكراه فی الدّین قد تبیّن الرّشد من الغیّ» هست و این هم حدیثی است كه در ذیل آن آیه وارد شده. البته این نكته هم گفتنی است كه «این عقیده آزاد هست» بدین معناست كه آیا اسلام موافق و راضی است به اینكه كسانی به غیر عقیده‌ی حق باشند؟ قهری است كه نه. «آزاد است» یعنی مؤاخذه‌ای دنبال این كار نیست؛ مجازاتی نمیكنند؛ كسی را كه در جامعه‌ی اسلامی عقیده‌ی غیر اسلامی را داشته باشد، مادام كه آن عقیده در صدد معارضه و مبارزه‌ی با نظام اسلامی و عقیده‌ی اسلامی نباشد؛ با نكات و تفاصیلی كه در خطبه‌ی دیگری باید عرض بشود.
محور سوم فكر سیاسی است كه گرایشهای سیاسی و اندیشه‌های سیاسی در جامعه‌ی اسلامی آزاد است. هیچ كس را به جرم داشتن یك فكر سیاسی یا یك فكر علمی نمیتوان مورد تعقیب قرار داد و اسلام اجازه‌ی این كار را نمیدهد. آنطوری كه در قرون وسطی در اروپا رایج بود و دانشمندانی را به خاطر اعتقاد به كشفیات جدید و اكتشافات علمیِ روزبه‌روز زیر فشار قرار میدادند، عده‌ای را میكشتند، بعضی را به خاطر عقاید سیاسی از بین میبردند، هیچ كدام از اینها در اسلام نیست و اجازه‌ی این سختگیری‌ها هم به مسلمانها داده نمیشود. علاوه‌ی بر همه‌ی اینها، تفتیش عقاید در اسلام نیست. اینكه كسی را زیر فشار قرار بدهند، كه تو عقیده‌ات راجع به فلان كس، فلان جریان سیاسی، فلان عقیده‌ی مذهبی چیست؟ این یك فكر غلط است. یعنی همان چیزی كه در اروپا بود، سالهای متمادی بلكه قرنهای متمادی و اروپا آن روزی كه علیه تفتیش عقاید در نهضت علمی اروپا - كه اصطلاحاً رنسانس به آن میگویند - شورید، خیال كرد چیز جدیدی را در دنیا آورده. در حالی كه در دنیای اسلام از این مسائل خبری نبود. در دنیای اسلام همیشه افرادی بودند با عقایدی بر ضد یا خلاف عقاید دستگاه‌های مسلمان حاكم، كسی متعرض آنها نمیشده. یهود و نصاری بودند، ادیان دیگر بودند. البته برهه‌هائی را هم ما در تاریخ، چه تاریخ خلفای بنی‌عباس و بنی‌امیه و چه تاریخ سلاطین سلجوقی و غزنوی در كشور خودمان داشتیم كه با عقاید گوناگون مبارزه میشده و نسبت به آنها فشار وارد می‌آمده؛ لكن این از اسلام نیست. اسلام سلطان محمود غزنوی مثلاً مثل اسلام بسیاری از رهبران و زمامداران مسلمان امروز است كه به پای اسلام نمیشود گذاشت آنها را. اسلام اجازه‌ی سختگیری در عقاید سیاسی را نمیدهد، تفتیش عقاید ممنوع است، مؤاخذه‌ی كسی به خاطر عقیده و زیر فشار قرار دادن او ممنوع است، كما اینكه در قانون اساسی جمهوری اسلامی هم به این همه تصریح شده.
خب، پس خلاصه‌ی صحبت كوتاه امروز ما این شد كه آزادی تفكر در اسلام تأمین شده است، آزادی عقاید مذهبی تضمین شده است، آزادی عقاید سیاسی و علمی و غیره هم تضمین شده است؛ اما ضدیت و معارضه‌ی با نظام اسلامی و سعی در به انحراف كشاندن مردم در جامعه‌ی اسلامی این البته قابل قبول نیست و اجازه‌ی این كار داده نمیشود. یك مواردی هم وجود دارد از قبیل ارتداد و غیره كه اینها را باید بحث كنیم و ان‌شاءاللّه در خطبه‌ی آینده نسبت به این مسئله، بحث مشروحتر و مفصلتری را خواهیم كرد.1365/11/17

لینک ثابت
آزادی

آزادی عقیده، آزادی فکر و آزادی مذهب امروز یک شعار پذیرفته شده‌ی جهانی است. یعنی در دنیا حتی حکومتها و کشورهائی که به آزادی اعتقادی هم ندارند و انواع آزادیها را، بخصوص آزادی فکر را در جامعه‌ی خودشان بشدت محدود کرده‌اند، دم از آزادی فکر و آزادی عقیده و آزادی مذهب میزنند و شعارش را میدهند؛ گاهی هم تظاهراتی که نشانه‌ی این است که در این کشور مثلاً مذهب یا عقیده آزاد است، انجام میدهند. مثلاً در کشورهائی که شدیداً روی عقیده‌ی اسلامی و دین اسلام حساسیت دارند، بعضی از ظاهرکاریها انجام میشود تا در دنیا منعکس بشود که در این کشور آزادی فکر و عقیده تأمین شده است. نظر اسلام به طور کلی باید تبیین بشود. البته در آنچه که دنیا شعار آن را میدهد حرف زیاد است؛ اینکه آیا واقعاً در دنیا آزادی فکر که ادعا میشود، هست یا نیست، این در خور بحث و تفصیل است .1365/11/17
لینک ثابت
آزادی

اصل فکر کردن و اندیشیدن در اسلام نه فقط آزاد است، بلکه لازم و واجب هم هست و شاید در بین کتابهای آسمانی و نوشته‌های مذهبی هیچ کتابی را نشود پیدا کرد که به قدر قرآن انسانها را به تفکر و تعقل و مطالعه‌ی در پدیده‌های حیات و امور مادی و معنوی و انسانی و تدبر در تاریخ و امثال اینها دعوت کرده باشد. این در هیچ کتاب دیگری شاید یا حتماً نیست. حتی تفکر در باب اصول مذهبی واجب است و پیدا کردن یک استدلال بر توحید یا نبوت یا بقیه‌ی اصول برای هر کسی لازم است. حتی بالاتر از این، اگر کسی در تفکرات مذهبی خود دچار وسوسه و تردید و شک و شبهه بشود، این هم از نظر اسلام چیز ناشایسته‌ای نیست. البته در شک نباید بماند و موظف است که با تلاش و تفکر و ادامه‌ی جستجو و بررسی به یک نقطه‌ی یقین‌آور و قابل اعتمادی خود را برساند. اما اصل اینکه در یک امری، در یک اصلی از اصول دینی در ذهن کسی شک به وجود بیاید، این چیزی نیست که در دین مقدس اسلام مرز ایمان به حساب آمده باشد و ممنوع باشد؛ اختیاری هم نیست، قابل منع هم نیست. لذا در روایات متعددی میبینیم که کسانی مراجعه میکنند به پیغمبر یا ائمه (علیهم السّلام) و از آنها گله‌مندانه میپرسند که ما درباره‌ی برخی از اصول دینی شک کرده‌ایم. شک در باب توحید، شک در باب وجود خدا، شبهه در این امور و خود آنها تصور میکنند که این شبهه، این وسوسه‌ی ذهنی موجب شده است که از دین خارج بشوند؛ به آنها گفته میشود نه، این موجب خروج از دین نیست. البته باید این گونه افراد راهنمائی بشوند؛ خود آنها هم باید دنباله‌ی مطالعه و تحقیق را رها نکنند. کسی آمد خدمت پیغمبر اکرم عرض کرد: «یا رسول الله هلکت»؛ ای رسول خدا هلاک شدم، بیچاره شدم. حضرت فهمیدند که او در مطالعات اسلامی خود به یک بن‌بست رسیده است؛ آن بن‌بست را برایش بیان کردند. گفت درست است، همین است. فرمودند: «هذا محض الایمان»؛ این عین ایمان است؛ این ایمان ناب است که تو در مسائل فکر کنی و دچار شبهه و تردید بشوی و آن شبهه و تردید را به کسانی رجوع کنی. پس اصل تفکر و اندیشیدن ولو در اصول مذهبی و پایه‌های حتمی و تثبیت شده‌ی دینی ممنوع نیست، بلکه لازم است و پیدا شدن شبهه و شک هم ایرادی ندارد. در حدیث معروف رفع که: «رفع عن امّتی تسعة»؛ نه چیز از امت من برداشته است، یعنی مورد مؤاخذه قرار نمیگیرد؛ یکی از آنها: «و الوسوسة فی التّفکّر فی الخلق»؛ یعنی حالت وسوسه در اندیشه‌ی انسانی نسبت به جهان و آفرینش که اگر کسی یک چنین وسوسه‌ای در ذهنش پیدا شد، این ممنوع نیست، این مذموم نیست، موجب گناه نیست و موجب مواخذه‌ی از او نخواهد بود.1365/11/17
لینک ثابت
آزادی

عقیده‌ی مذهبی ...تا آنجائی که در صدد مبارزه‌ی با عقیده‌ی اسلامی نباشد، دارا بودن آن عقیده ممنوع نیست؛ یعنی مجازات ندارد. البته «ممنوع نیست» یا «آزاد است» ... باید درست شکافته بشود تا حدود این مسئله آشکار بشود. به طور اجمال اگر کسی در جامعه‌ی اسلامی عقیده‌ی غیر اسلامی داشت، اما عقیده‌ای که او را امر به مخالفت و معارضه‌ی با نظام اسلامی نمیکند، دارا بودن آن عقیده اشکالی ندارد. لذا در جامعه‌ی اسلامی یهودیان، مسیحیان، زردشتیان، صابئیان و دیگر مذاهب که مسلمان نیستند، زندگی میکنند، از حقوق خودشان استفاده میکنند و طبق اصل بیست و سوم قانون اساسی اینها آزاد در عقیده‌ی خودشان هستند و عقیده در جامعه‌ی اسلامی و بنا بر اسلام ممنوع نیست. در ذیل این آیه‌ی شریفه‌ی «لا اکراه فی الدّین»، اینجور نوشتند که عده‌ای از جوانان یثرب قبل از آمدن پیغمبر به مدینه که هنوز مردم مدینه مسلمان نشده بودند و مدینه یثرب نامیده میشد، عده‌ای از این جوانها با یهود که در اطراف مدینه سکنا داشتند، معاشرت پیدا کردند و چون یهودیها با فرهنگتر از کفار و مشرکین بودند، این جوانها به مقتضای جوانی به آن یهودیها گرایش پیدا کردند. بعضی از آنها یهودی شدند، بعضی هم که به دین یهود در نیامدند، اما قلباً نسبت به آنها اعتقاد و گرایش پیدا کردند. بعد که رسول خدا به مدینه آمدند و مدینه، مدینه‌ی اسلام شد و مردم مسلمان شدند و چند سالی هم با یهود پیغمبر مماشات کرد، بعد به خاطر اینکه قبیله‌ی بنی النظیر علیه پیغمبر و اسلام توطئه میکردند، خدای متعال دستور داد که بنی النظیر را از اطراف مدینه دور کنند و آنها را وادار به جلای این منطقه کنند. پیغمبر آنطوری که در سوره‌ی حشر هم آمده، اینها را از اطراف مدینه اخراج کرد و یهودیان بنی النظیر رفتند. وقتی که یهودیها میرفتند، عده‌ای از این جوانها که خانواده‌هایشان هم مسلمان شده بودند و خود این جوانها هنوز به اسلام نگرویده بودند، اظهار علاقه کردند که با یهودیها آنها هم جلای وطن کنند. خانواده‌هایشان مانع میشدند، به آنها میگفتند باید بمانید و باید مسلمان هم بشوید. اینجا آیه‌ی شریفه وارد شد که: «لا اکراه فی الدّین قد تبیّن الرّشد من الغىّ». اکراه و اجبار در ایمان مذهبی وجود ندارد؛ چون امروز روزی نیست که حقیقت بر مردم پنهان مانده باشد و راه اسلام و راه هدایت از راه کفر آشکار شده. این جوانها را حق ندارید شما اجبار کنید که باید مسلمان بشوید؛ بلکه میتوانند بمانند و مسلمان هم نباشند. این آیه‌ی شریفه‌ی «لا اکراه فی الدّین قد تبیّن الرّشد من الغىّ» هست و این هم حدیثی است که در ذیل آن آیه وارد شده. البته این نکته هم گفتنی است که «این عقیده آزاد هست» بدین معناست که آیا اسلام موافق و راضی است به اینکه کسانی به غیر عقیده‌ی حق باشند؟ قهری است که نه. «آزاد است» یعنی مؤاخذه‌ای دنبال این کار نیست؛ مجازاتی نمیکنند؛ کسی را که در جامعه‌ی اسلامی عقیده‌ی غیر اسلامی را داشته باشد، مادام که آن عقیده در صدد معارضه و مبارزه‌ی با نظام اسلامی و عقیده‌ی اسلامی نباشد.1365/11/17
لینک ثابت
آزادی

گرایشهای سیاسی و اندیشه‌های سیاسی در جامعه‌ی اسلامی آزاد است. هیچ کس را به جرم داشتن یک فکر سیاسی یا یک فکر علمی نمیتوان مورد تعقیب قرار داد و اسلام اجازه‌ی این کار را نمیدهد. آنطوری که در قرون وسطی در اروپا رایج بود و دانشمندانی را به خاطر اعتقاد به کشفیات جدید و اکتشافات علمىِ روزبه‌روز زیر فشار قرار میدادند، عده‌ای را میکشتند، بعضی را به خاطر عقاید سیاسی از بین می‌بردند، هیچ کدام از اینها در اسلام نیست و اجازه‌ی این سختگیریها هم به مسلمانها داده نمیشود. علاوه‌ی بر همه‌ی اینها، تفتیش عقاید در اسلام نیست. اینکه کسی را زیر فشار قرار بدهند، که تو عقیده‌ات راجع به فلان کس، فلان جریان سیاسی، فلان عقیده‌ی مذهبی چیست؟ این یک فکر غلط است. یعنی همان چیزی که در اروپا بود، سالهای متمادی بلکه قرنهای متمادی و اروپا آن روزی که علیه تفتیش عقاید در نهضت علمی اروپا - که اصطلاحاً رنسانس به آن میگویند - شورید، خیال کرد چیز جدیدی را در دنیا آورده. در حالی که در دنیای اسلام از این مسائل خبری نبود. در دنیای اسلام همیشه افرادی بودند با عقایدی بر ضد یا خلاف عقاید دستگاه‌های مسلمان حاکم، کسی متعرض آنها نمیشده. یهود و نصاری بودند، ادیان دیگر بودند. البته برهه‌هائی را هم ما در تاریخ، چه تاریخ خلفای بنی عباس و بنی امیه و چه تاریخ سلاطین سلجوقی و غزنوی در کشور خودمان داشتیم که با عقاید گوناگون مبارزه میشده و نسبت به آنها فشار وارد میآمده؛ لکن این از اسلام نیست. اسلام سلطان محمود غزنوی مثلاً مثل اسلام بسیاری از رهبران و زمامداران مسلمان امروز است که به پای اسلام نمیشود گذاشت آنها را. اسلام اجازه‌ی سختگیری در عقاید سیاسی را نمیدهد، تفتیش عقاید ممنوع است، مؤاخذه‌ی کسی به خاطر عقیده و زیر فشار قرار دادن او ممنوع است، کما اینکه در قانون اساسی جمهوری اسلامی هم به این همه تصریح شده [است].1365/11/17
لینک ثابت
آزادی

آزادی تفکر در اسلام تأمین شده است، آزادی عقاید مذهبی تضمین شده است، آزادی عقاید سیاسی و علمی و غیره هم تضمین شده است؛ اما ضدیت و معارضه‌ی با نظام اسلامی و سعی در به انحراف کشاندن مردم در جامعه‌ی اسلامی این البته قابل قبول نیست و اجازه‌ی این کار داده نمیشود.1365/11/17
لینک ثابت
پايگاه اطلاع‌رسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آيت‌الله‌العظمی سيدعلی خامنه‌ای (مد‌ظله‌العالی) - مؤسسه پژوهشی فرهنگی انقلاب اسلامی