newspart/index2
تمدن‌سازی نوین اسلامی / تاسیس تمدن اسلامی/تشکیل دنیای اسلامی
طراحی این صفحه تغییر کرده است، برای ارجاع به صفحه‌ی قبلی اینجا کلیک کنید.
مصادیق تهاجم فرهنگ غرب بر دیگر فرهنگ ها

ما برای ساختن این بخش [ اصلی و اساسی] از تمدن نوین اسلامی[كه همان سبك زندگی است ]، بشدت باید از تقلید پرهیز كنیم؛ تقلید از آن كسانی كه سعی دارند روشهای زندگی و سبك و سلوك زندگی را به ملتها تحمیل كنند. امروز مظهر كامل و تنها مظهر این زورگوئی و تحمیل، تمدن غربی است. نه اینكه ما بنای دشمنی با غرب و ستیزهگری با غرب داشته باشیم - این حرف، ناشی از بررسی است - ستیزهگری و دشمنیِ احساساتی نیست. بعضی بمجرد اینكه اسم غرب و تمدن غرب و شیوههای غرب و توطئهی غرب و دشمنی غرب میآید، حمل میكنند بر غربستیزی: آقا، شماها با غرب دشمنید. نه، ما با غرب پدركشتگیِ آنچنانی نداریم - البته پدركشتگی داریم! - غرض نداریم. این حرف، بررسیشده است.
تقلید از غرب برای كشورهائی كه این تقلید را برای خودشان روا دانستند و عمل كردند، جز ضرر و فاجعه به بار نیاورده؛ حتّی آن كشورهائی كه بظاهر به صنعتی و اختراعی و ثروتی هم رسیدند، اما مقلد بودند. علت این است كه فرهنگ غرب، یك فرهنگ مهاجم است. فرهنگ غرب، فرهنگ نابودكنندهی فرهنگهاست. هرجا غربیها وارد شدند، فرهنگهای بومی را نابود كردند، بنیانهای اساسیِ اجتماعی را از بین بردند؛ تا آنجائی كه توانستند، تاریخ ملتها را تغییر دادند، زبان آنها را تغییر دادند، خط آنها را تغییر دادند. هر جا انگلیسها وارد شدند، زبان مردم بومی را تبدیل كردند به انگلیسی؛ اگر زبان رقیبی وجود داشت، آن را از بین بردند. در شبهقارهی هند، زبان فارسی چند قرن زبان رسمی بود؛ تمام نوشتجات، مكاتبات دستگاههای حكومتی، دولتی، مردم، دانشوران، مدارس عمده، شخصیتهای برجسته، با زبان فارسی انجام میگرفت. انگلیسها آمدند زبان فارسی را با زور در هند ممنوع كردند، زبان انگلیسی را رائج كردند. شبهقارهی هند كه یكی از كانونهای زبان فارسی بوده، امروز در آنجا زبان فارسی غریب است؛ اما زبان انگلیسی، زبان دیوانی است؛ مكاتبات دولتی با انگلیسی است، حرف زدن غالب نخبگانشان با انگلیسی است - باید انگلیسی حرف بزنند - این تحمیل شده. در همهی كشورهائی كه انگلیسها در دوران استعمار در آنجا حضور داشتند، این اتفاق افتاده است؛ تحمیل شده است. ما زبان فارسی را بر هیچ جا تحمیل نكردیم. زبان فارسی كه در هند رائج بود، به وسیلهی خود هندیها استقبال شد؛ شخصیتهای هندی، خودشان به زبان فارسی شعر گفتند. از قرن هفتم و هشتم هجری تا همین زمان اخیرِ قبل از آمدن انگلیسها، شعرای زیادی در هند بودند كه به فارسی شعر میگفتند؛ مثل امیرخسرو دهلوی، بیدل دهلوی - كه اهل دهلی است - و بسیاری از شعرای دیگر. اقبال لاهوری اهل لاهور است، اما شعر فارسی او معروفتر از شعر به هر زبان دیگری است. ما مثل انگلیسها كه انگلیسی را در هند رائج كردند، زبان فارسی را رائج نكردیم؛ فارسی با میل مردم، با رفتوآمد شاعران و عارفان و عالمان و اینها به طور طبیعی رائج شد؛ اما انگلیسها آمدند مردم را مجبور كردند كه باید فارسی حرف نزنند؛ برای فارسی حرف زدن و فارسی نوشتن، مجازات معین كردند.
فرانسویها هم در كشورهائی كه تحت استعمار آنها بود، زبان فرانسه را اجباری كردند. یك وقتی یكی از رؤسای كشورهای آفریقای شمالی - كه سالها فرانسویها بر آنجا سلطه داشتند - زمان ریاست جمهوری با بنده ملاقات داشت. او با من عربی حرف میزد؛ بعد میخواست یك جملهای را بگوید، واژهی عربیِ آن جمله یادش نیامد، بلد نبود. معاونش یا وزیرش همراهش بود، به فرانسه به او گفت كه این جمله به عربی چه میشود؟ او هم گفت كه بله، این جمله به عربی میشود این. یعنی یك عرب نمیتوانست مقصود خودش را با عربی ادا كند، مجبور بود با فرانسه از رفیقش بپرسد، او هم بگوید كه این است! یعنی اینقدر اینها از زبان اصلیِ خودشان دور مانده بودند. این مسئله را سالها بر اینها تحمیل كردند. پرتغالیها هم همین جور، هلندیها هم همین جور، اسپانیائیها هم همین جور؛ هر جا رفتند، زبان خودشان را تحمیل كردند؛ این میشود فرهنگ مهاجم. بنابراین فرهنگ غرب، مهاجم است.
غربیها آنجائی كه توانستند، بنیانهای فرهنگی و اعتقادی را از بین بردند. در مثل كشور ما كه استعمارِ مستقیم وجود نداشت و به بركت مجاهدت یك عده از بزرگان، انگلیسها نتوانستند به طور مستقیم وارد شوند، افرادی را عامل خودشان كردند. اگر قرارداد 1299، یعنی 1919 میلادی - كه معروف به قرارداد وثوقالدوله است - در ایران با مقاومت امثال مرحوم مدرس و بعضی از آزادیخواهانِ دیگر مواجه نمیشد و این قرارداد عملیاتی میشد، استعمار ایران حتمی بود - مثل هند - مردانی نگذاشتند این اتفاق بیفتد. اما آنها به وسیلهی عوامل خودشان، با گماشتن رضاخان پهلوی و تقویت او و گذاشتن روشنفكران وابستهی به غرب در كنار او - كه باز لازم نیست من اسم بیاورم، دوست ندارم اسم بیاورم - فرهنگ خودشان را بر ما تحمیل كردند. بعضی از وزرا و نخبگان سیاسی دستگاه پهلوی كه جنبهی فرهنگی داشتند، اینها عامل غرب بودند برای دگرگون كردن فرهنگ كشورمان؛ و هرچه توانستند، كردند؛ یك مقولهاش مسئلهی كشف حجاب بود، یك مقولهاش فشار بر روحانیون و زدودن حضور روحانیون از كشور بود، و مقولات فراوان دیگری كه در دوران رضاخان پهلوی دنبال میشد. فرهنگ غربی، فرهنگ مهاجم است؛ هرجا وارد شود، هویتزدائی میكند؛ هویت ملتها را از بین میبرد. فرهنگ غربی، ذهنها را، فكرها را مادی میكند، مادی پرورش میدهد؛ هدف زندگی میشود پول و ثروت؛ آرمانهای بلند، آرمانهای معنوی و تعالی روحی از ذهنها زدوده میشود. خصوصیت فرهنگ غربی این است.1391/07/23

لینک ثابت
تمدن‌سازی نوین اسلامی

باید آسیب‌شناسی كنیم؛ یعنی توجه به آسیبهائی كه در این زمینه وجود دارد و جستجو از علل این آسیبها. البته ما اینجا نمیخواهیم مسئله را تمام‌شده فرض كنیم؛ فهرستی مطرح میكنیم: چرا فرهنگ كار جمعی در جامعه‌ی ما ضعیف است؟ این یك آسیب است. با اینكه كار جمعی را غربی‌ها به اسم خودشان ثبت كرده‌اند، اما اسلام خیلی قبل از اینها گفته است: «تعاونوا علی البرّ و التّقوی»، یا: «و اعتصموا بحبل اللّه جمیعا». یعنی حتّی اعتصام به حبل‌اللّه هم باید دسته‌جمعی باشد؛ «و لا تفرّقوا». چرا در برخی از بخشهای كشورمان طلاق زیاد است؟ چرا در برخی از بخشهای كشورمان روی آوردن جوانها به مواد مخدر زیاد است؟ چرا در روابط همسایگی‌مان رعایتهای لازم را نمیكنیم؟ چرا صله‌ی رحم در بین ما ضعیف است؟ چرا در زمینه‌ی فرهنگ رانندگی در خیابان، ما مردمان منضبطی به طور كامل نیستیم؟ این آسیب است. رفت‌وآمد در خیابان، یكی از مسائل ماست؛ مسئله‌ی كوچكی هم نیست، مسئله‌ی اساسی است. آپارتمان‌نشینی چقدر برای ما ضروری است؟ چقدر درست است؟ چه الزاماتی دارد كه باید آنها را رعایت كرد؟ چقدر آن الزامات را رعایت میكنیم؟ الگوی تفریح سالم چیست؟ نوع معماری در جامعه‌ی ما چگونه است؟ ببینید چقدر این مسائل متنوع و فراگیرِ همه‌ی بخشهای زندگی، داخل در این مقوله‌ی سبك زندگی است؛ در این بخش اصلی و حقیقی و واقعی تمدن، كه رفتارهای ماست. چقدر نوع معماری كنونی ما متناسب با نیازهای ماست؟ چقدر عقلانی و منطقی است؟ طراحی لباسمان چطور؟ مسئله‌ی آرایش در بین مردان و زنان چطور؟ چقدر درست است؟ چقدر مفید است؟ آیا ما در بازار، در ادارات، در معاشرتهای روزانه، به همدیگر به طور كامل راست میگوئیم؟ در بین ما دروغ چقدر رواج دارد؟ چرا پشت سر یكدیگر حرف میزنیم؟ بعضی‌ها با داشتن توان كار، از كار میگریزند؛ علت كارگریزی چیست؟ در محیط اجتماعی، برخی‌ها پرخاشگری‌های بی‌مورد میكنند؛ علت پرخاشگری و بی‌صبری و نابردباری در میان بعضی از ماها چیست؟ حقوق افراد را چقدر مراعات میكنیم؟ در رسانه‌ها چقدر مراعات میشود؟ در اینترنت چقدر مراعات میشود؟ چقدر به قانون احترام میكنیم؟ علت قانون‌گریزی - كه یك بیماری خطرناكی است - در برخی از مردم چیست؟ وجدان كاری در جامعه چقدر وجود دارد؟ انضباط اجتماعی در جامعه چقدر وجود دارد؟ محكم‌كاری در تولید چقدر وجود دارد؟ تولید كیفی در بخشهای مختلف، چقدر مورد توجه و اهتمام است؟ چرا برخی از حرفهای خوب، نظرهای خوب، ایده‌های خوب، در حد رؤیا و حرف باقی میماند؟ كه دیدید اشاره كردند. چرا به ما میگویند كه ساعات مفید كار در دستگاه‌های اداری ما كم است؟ هشت ساعت كار باید به قدر هشت ساعت فایده داشته باشد؛ چرا به قدر یك ساعت یا نیم ساعت یا دو ساعت؟ مشكل كجاست؟ چرا در بین بسیاری از مردم ما مصرف‌گرائی رواج دارد؟ آیا مصرف‌گرائی افتخار است؟ مصرف‌گرائی یعنی اینكه ما هرچه گیر می‌آوریم، صرف اموری كنیم كه جزو ضروریات زندگی ما نیست. چه كنیم كه ریشه‌ی ربا در جامعه قطع شود؟ چه كنیم كه حق همسر - حق زن، حق شوهر - حق فرزندان رعایت شود؟ چه كنیم كه طلاق و فروپاشی خانواده، آنچنان كه در غرب رائج است، در بین ما رواج پیدا نكند؟ چه كنیم كه زن در جامعه‌ی ما، هم كرامتش حفظ شود و عزت خانوادگی‌اش محفوظ بماند، هم بتواند وظائف اجتماعی‌اش را انجام دهد، هم حقوق اجتماعی و خانوادگی‌اش محفوظ بماند؟ چه كنیم كه زن مجبور نباشد بین این چند تا، یكی‌اش را انتخاب كند؟ اینها جزو مسائل اساسی ماست. حد زاد و ولد در جامعه‌ی ما چیست؟ من اشاره كردم؛ یك تصمیمِ زمان‌دار و نیاز به زمان و مقطعی را انتخاب كردیم، گرفتیم، بعد زمانش یادمان رفت! مثلاً فرض كنید به شما بگویند آقا این شیر آب را یك ساعت باز كنید. بعد شما شیر را باز كنی و بروی! ماها رفتیم، غافل شدیم؛ ده سال، پانزده سال. بعد حالا به ما گزارش میدهند كه آقا جامعه‌ی ما در آینده‌ی نه چندان دوری، جامعه‌ی پیر خواهد شد؛ این چهره‌ی جوانی كه امروز جامعه‌ی ایرانی دارد، از او گرفته خواهد شد. حد زاد و ولد چقدر است؟ چرا در بعضی از شهرهای بزرگ، خانه‌های مجردی وجود دارد؟ این بیماری غربی چگونه در جامعه‌ی ما نفوذ كرده است؟ تجمل‌گرائی چیست؟ بد است؟ خوب است؟ چقدرش بد است؟ چقدرش خوب است؟ چه كار كنیم كه از حد خوب فراتر نرود، به حد بد نرسد؟ اینها بخشهای گوناگونی از مسائل سبك زندگی است، و ده‌ها مسئله از این قبیل وجود دارد؛ كه بعضی از اینهائی كه من گفتم، مهمتر است. این یك فهرستی است از آن چیزهائی كه متن تمدن را تشكیل میدهد. قضاوت درباره‌ی یك تمدن، مبتنی بر اینهاست.
نمیشود یك تمدن را به صرف اینكه ماشین دارد، صنعت دارد، ثروت دارد، قضاوت كرد و تحسین كرد؛ در حالی كه در داخل آن، این مشكلات فراوان، سراسر جامعه و زندگی مردم را فرا گرفته. اصل اینهاست؛ آنها ابزاری است برای اینكه این بخش تأمین شود، تا مردم احساس آسایش كنند، با امید زندگی كنند، با امنیت زندگی كنند، پیش بروند، حركت كنند، تعالی انسانیِ مطلوب پیدا كنند.1391/07/23

لینک ثابت
تمدن‌سازی نوین اسلامی

ما اگر پیشرفت همه‌جانبه را به معنای تمدن‌سازی نوین اسلامی بگیریم - بالاخره یك مصداق عینی و خارجی برای پیشرفت با مفهوم اسلامی وجود دارد؛ اینجور بگوئیم كه هدف ملت ایران و هدف انقلاب اسلامی، ایجاد یك تمدن نوین اسلامی است؛ این محاسبه‌ی درستی است - این تمدن نوین دو بخش دارد: یك بخش، بخش ابزاری است؛ یك بخش دیگر، بخش متنی و اصلی و اساسی است. به هر دو بخش باید رسید.
آن بخش ابزاری چیست؟ بخش ابزاری عبارت است از همین ارزشهائی كه ما امروز به عنوان پیشرفت كشور مطرح میكنیم: علم، اختراع، صنعت، سیاست، اقتصاد، اقتدار سیاسی و نظامی، اعتبار بین‌المللی، تبلیغ و ابزارهای تبلیغ؛ اینها همه بخش ابزاری تمدن است؛ وسیله است. البته ما در این بخش در كشور پیشرفت خوبی داشته‌ایم. كارهای زیاد و خوبی شده است؛ هم در زمینه‌ی سیاست، هم در زمینه‌ی مسائل علمی، هم در زمینه‌ی مسائل اجتماعی، هم در زمینه‌ی اختراعات - كه شما حالا اینجا نمونه‌اش را ملاحظه كردید و این جوان عزیز برای ما شرح دادند - و از این قبیل، الی ماشاءاللّه در سرتاسر كشور انجام گرفته است. در بخش ابزاری، علی‌رغم فشارها و تهدیدها و تحریمها و این چیزها، پیشرفت كشور خوب بوده است.
اما بخش حقیقی، آن چیزهائی است كه متن زندگی ما را تشكیل میدهد؛ كه همان سبك زندگی است كه عرض كردیم. این، بخش حقیقی و اصلی تمدن است؛ مثل مسئله‌ی خانواده، سبك ازدواج، نوع مسكن، نوع لباس، الگوی مصرف، نوع خوراك، نوع آشپزی، تفریحات، مسئله‌ی خط، مسئله‌ی زبان، مسئله‌ی كسب و كار، رفتار ما در محل كار، رفتار ما در دانشگاه، رفتار ما در مدرسه، رفتار ما در فعالیت سیاسی، رفتار ما در ورزش، رفتار ما در رسانه‌ای كه در اختیار ماست، رفتار ما با پدر و مادر، رفتار ما با همسر، رفتار ما با فرزند، رفتار ما با رئیس، رفتار ما با مرئوس، رفتار ما با پلیس، رفتار ما با مأمور دولت، سفرهای ما، نظافت و طهارت ما، رفتار ما با دوست، رفتار ما با دشمن، رفتار ما با بیگانه؛ اینها آن بخشهای اصلی تمدن است، كه متن زندگی انسان است.
تمدن نوین اسلامی - آن چیزی كه ما میخواهیم عرضه كنیم - در بخش اصلی، از این چیزها تشكیل میشود؛ اینها متن زندگی است؛ این همان چیزی است كه در اصطلاح اسلامی به آن میگویند: عقل معاش. عقل معاش، فقط به معنای پول در آوردن و پول خرج كردن نیست، كه چگونه پول در بیاوریم، چگونه پول خرج كنیم؛ نه، همه‌ی این عرصه‌ی وسیعی كه گفته شد، جزو عقل معاش است. در كتب حدیثیِ اصیل و مهم ما ابوابی وجود دارد به نام «كتاب‌العشرة»؛ آن كتاب‌العشرة درباره‌ی همین چیزهاست. در خود قرآن كریم آیات فراوانی وجود دارد كه ناظر به این چیزهاست.
خب، میشود این بخش را به منزله‌ی بخش نرم‌افزاری تمدن به حساب آورد؛ و آن بخش اول را، بخشهای سخت‌افزاری به حساب آورد. اگر ما در این بخشی كه متن زندگی است، پیشرفت نكنیم، همه‌ی پیشرفتهائی كه در بخش اول كردیم، نمیتواند ما را رستگار كند؛ نمیتواند به ما امنیت و آرامش روانی ببخشد؛ همچنان كه می‌بینید در دنیای غرب نتوانسته. در آنجا افسردگی هست، ناامیدی هست، از درون به هم ریختن هست، عدم امنیت انسانها در اجتماع و در خانواده هست، بی‌هدفی و پوچی هست؛ با اینكه ثروت هست، بمب اتم هست، پیشرفتهای گوناگون علمی هست، قدرت نظامی هم هست. اصل قضیه این است كه ما بتوانیم متن زندگی را، این بخش اصلی تمدن را اصلاح كنیم. البته در انقلاب، در این بخش، پیشرفت ما چشمگیر نیست؛ در این زمینه، ما مثل بخش اول حركت نكردیم، پیشرفت نكردیم. خب، باید آسیب‌شناسی كنیم؛ چرا ما در این بخش پیشرفت نكردیم؟
بعد از آنكه علتها را پیدا كردیم، آن وقت بپردازیم به این كه چگونه میتوانیم اینها را علاج كنیم. اینها به عهده‌ی كیست؟
به عهده‌ی نخبگان - نخبگان فكری، نخبگان سیاسی - به عهده‌ی شما، به عهده‌ی جوانها. اگر در محیط اجتماعی ما گفتمانی به وجود بیاید كه ناظر به رفع آسیبها در این زمینه باشد، میتوان مطمئن بود با نشاطی كه نظام جمهوری اسلامی و ملت ایران دارند، با استعدادی كه وجود دارد، ما در این بخش پیشرفتهای خوبی خواهیم كرد؛ آن وقت درخشندگی ملت ایران در دنیا و گسترش اندیشه‌ی اسلامیِ ملت ایران و انقلاب اسلامی ایران در دنیا آسانتر خواهد شد. باید آسیب‌شناسی كنید و بعد علاج كنید.1391/07/23

لینک ثابت
تمدن‌سازی نوین اسلامی

باید ما به دنبال این باشیم كه فرهنگ زندگی را تبیین كنیم، تدوین كنیم و به شكل مطلوب اسلام تحقق ببخشیم. البته اسلام بُنمایه‌های یك چنین فرهنگی را برای ما معین كرده است. بُنمایه‌های این فرهنگ عبارت است از خردورزی، اخلاق، حقوق؛ اینها را اسلام در اختیار ما قرار داده است. اگر ما به این مقولات به طور جدی نپردازیم، پیشرفت اسلامی تحقق پیدا نخواهد كرد و تمدن نوین اسلامی شكل نخواهد گرفت. هرچه ما در صنعت پیش برویم، هرچه اختراعات و اكتشافات زیاد شود، اگر این بخش را ما درست نكنیم، پیشرفت اسلامی به معنای حقیقی كلمه نكرده‌ایم. باید دنبال این بخش، زیاد كار كنیم؛ زیاد تلاش كنیم.1391/07/23
لینک ثابت
تمدن‌سازی نوین اسلامی

یك نقطه‌ی اصلی وجود دارد و آن، ایمان است. یك هدفی را باید ترسیم كنیم - هدف زندگی را - به آن ایمان پیدا كنیم. بدون ایمان، پیشرفت در این بخشها امكان‌پذیر نیست؛ كارِ درست انجام نمیگیرد. حالا آن چیزی كه به آن ایمان داریم، میتواند لیبرالیسم باشد، میتواند كاپیتالیسم باشد، میتواند كمونیسم باشد، میتواند فاشیسم باشد، میتواند هم توحید ناب باشد؛ بالاخره به یك چیزی باید ایمان داشت، اعتقاد داشت، به دنبال این ایمان و اعتقاد پیش رفت. مسئله‌ی ایمان، مهم است. ایمان به یك اصل، ایمان به یك لنگرگاه اصلی اعتقاد؛ یك چنین ایمانی باید وجود داشته باشد. بر اساس این ایمان، سبك زندگی انتخاب خواهد شد.
در اینجا یك مغالطه‌ای وجود دارد، كه من برای شما جوانها عرض بكنم: چند تا فیلسوف‌نمای غربی عنوان «ایدئولوژی‌زدائی» را مطرح كردند. می‌بینید گاهی در بعضی از این مقالات روشنفكری، عنوان «ایدئولوژی‌زدائی» مطرح میشود: آقا جامعه را با ایدئولوژی نمیشود اداره كرد. چند تا فیلسوف یا فیلسوف‌نمای غربی این را گفته‌اند؛ یك عده‌ای هم اینجا طوطی‌وار، بدون اینكه عمق این حرف را درك كنند، بدون اینكه ابعاد این حرف را بفهمند چیست، همان را تكرار كردند، باز هم تكرار میكنند. هیچ ملتی كه داعیه‌ی تمدن‌سازی دارد، بدون ایدئولوژی نمیتواند حركت كند و تا امروز حركت نكرده است. هیچ ملتی بدون دارا بودن یك فكر و یك ایدئولوژی و یك مكتب نمیتواند تمدن‌سازی كند. همینهائی كه امروز شما ملاحظه میكنید در دنیا تمدن مادی را به وجود آورده‌اند، اینها با ایدئولوژی وارد شدند؛ صریح هم گفتند؛ گفتند ما كمونیستیم، گفتند ما كاپیتالیستیم، گفتند ما به اقتصاد سرمایه‌داری اعتقاد داریم؛ مطرح كردند، به آن اعتقاد ورزیدند، دنبالش كار كردند؛ البته زحماتی هم متحمل شدند، هزینه‌ای هم بر دوش آنها گذاشته شد. بدون داشتن یك مكتب، بدون داشتن یك فكر و یك ایمان، و بدون تلاش برای آن و پرداختن هزینه‌های آن، تمدن‌سازی امكان ندارد.
البته بعضی از كشورها مقلدند؛ از غرب، از سازندگان تمدن مادی یك چیزی را گرفته‌اند، زندگی خودشان را بر اساس آن شكل داده‌اند. بله، اینها ممكن است به یك پیشرفتهائی هم برسند، به یك پیشرفتهای صوری و سطحی هم میرسند، اما مقلدند؛ اینها تمدن‌ساز نیستند، اینها بی‌ریشه و آسیب‌پذیرند؛ اگر چنانچه یك طوفانی به وجود بیاید، اینها از بین خواهند رفت؛ چون ریشه‌دار نیستند. علاوه بر اینكه كار آنها تقلید است و تقلید پدرشان را در می‌آورد، برخی از منافع تمدن مادی غرب گیرشان می‌آید و بسیاری‌اش گیرشان نمی‌آید، اما همه‌ی زیانهای آنها گیرشان می‌آید.
من نمیخواهم از كشورها اسم بیاورم. بعضی از كشورها هستند كه رشد اقتصادی آنها به عنوان یك الگو، در گفتار و نوشتار برخی از روشنفكران ما مطرح میشود. بله، ممكن است آنها به یك صنعتی هم دست پیدا كرده باشند، پیشرفتی هم در زمینه‌ی مادی یا در زمینه‌ی علم و صنعت كرده باشند، اما اولاً مقلدند؛ ذلت تقلید و فرودستی تقلید، روی پیشانی آنها حك شده؛ علاوه‌ی بر این، همه‌ی آسیبهای تمدن كنونی مادی غرب را آنها دارند، ولی اكثر منافعش را ندارند. امروز این تمدن مادی غرب دارد نشان میدهد مشكلاتی را كه برای بشریت و برای پیروان خودش به وجود آورده.
پس بدون مكتب و بدون ایدئولوژی نمیتوان یك تمدن را به وجود آورد؛ احتیاج به ایمان است. این تمدن دارای علم خواهد بود، دارای صنعت هم خواهد بود، دارای پیشرفت هم خواهد بود؛ و این مكتب، هدایت كننده و اداره كننده‌ی همه‌ی اینها خواهد شد. آن كه مكتب توحید را مبنای كار خودش قرار میدهد، آن جامعه‌ای كه به دنبال توحید حركت میكند، همه‌ی این خیراتی را كه متوقف بر تمدن‌سازی است، به دست خواهد آورد؛ یك تمدن بزرگ و عمیق و ریشه‌دار خواهد ساخت و فكر و فرهنگِ خودش را در دنیا گسترش خواهد داد. بنابراین، این مطلب اول، كه احتیاج به ایمان است. كشاندن جامعه به بی‌ایمانی، یكی از همان توطئه‌هائی است كه دشمنان تمدن‌سازی اسلامی دنبال آن بوده‌اند و الان هم با شدت این را دارند دنبال میكنند.
امروز در محیطهای روشنفكری، كسانی هستند با شكلهای گوناگون، با قد و قواره‌های گوناگون، اینها ما را از شعارهای مكتبی برحذر میدارند؛ دوران اوج شعارهای مكتبی را كه دهه‌ی 60 است، زیر سؤال میبرند؛ امروز هم از تكرار شعارهای مكتبی و شعارهای انقلابی و اسلامی، خودشان واهمه دارند و میخواهند در دل دیگران واهمه بیندازند؛ میگویند آقا، هزینه دارد، دردسر دارد، تحریم دارد، تهدید دارد. نگاه خوشبینانه این است كه بگوئیم اینها تاریخ نخوانده‌اند - البته نگاه‌های بدبینانه هم وجود دارد - اینها اگر تاریخ خوانده بودند و اطلاع داشتند از سرگذشت و منشأ و مبدأ تمدنهائی كه وجود دارد و همین تمدن مادی غرب كه امروز میخواهد دنیا را فتح تصرف كند و این حرف را نمیزدند. باید بگوئیم اینها بی‌اطلاعند، تاریخ نخوانده‌اند.
جامعه‌ی بدون آرمان، بدون مكتب، بدون ایمان، ممكن است به ثروت برسد، به قدرت برسد، اما آن وقتی هم كه به ثروت و قدرت برسد، تازه میشود یك حیوان سیر و قدرتمند - و ارزش انسان گرسنه از حیوان سیر بیشتر است - اسلام این را نمیخواهد. اسلام طرفدار انسانی است كه هم برخوردار باشد، هم قدرتمند باشد، و هم شاكر و بنده‌ی خدا باشد؛ جبهه‌ی عبودیت بر خاك بساید. انسان بودن، قدرتمند بودن و بنده‌ی خدا و عبد خدا بودن؛ این آن چیزی است كه اسلام میخواهد؛ میخواهد انسان بسازد، الگوی انسان‌سازی است.
پس در درجه‌ی اول، نیاز تمدن‌سازیِ اسلامیِ نوین به ایمان است. این ایمان را ما معتقدین به اسلام، پیدا كرده‌ایم. ایمان ما، ایمان به اسلام است. در اخلاقیات اسلام، در آداب زندگی اسلامی، همه‌ی آنچه را كه مورد نیاز ماست، میتوانیم پیدا كنیم؛ باید اینها را محور بحث و تحقیقِ خودمان قرار دهیم. ما در فقه اسلامی و حقوق اسلامی زیاد كار كرده‌ایم؛ باید در اخلاق اسلامی و عقل عملی اسلامی هم یك كار پرحجم و باكیفیتی انجام دهیم - حوزه‌ها مسئولیت دارند، دانشوران مسئولیت دارند، محققان و پژوهشگران مسئولیت دارند، دانشگاه مسئولیت دارد - آن را مبنای برنامه‌ریزی‌مان قرار دهیم، آن را در آموزشهای خودمان وارد كنیم؛ این چیزی است كه امروز ما به آن احتیاج داریم و باید دنبال كنیم. این مطلب اول و نكته‌ی اول در باب تمدن‌سازی نوین اسلامی و به دست آوردن و رسیدن به این بخش اساسی از تمدن است، كه سلوك عملی است.
هیچكدام از این چیزهائی كه من فهرست كردم و گفتم، شما نمیتوانید پیدا كنید كه یا به صورت خاص، یا تحت یك عنوان عام، در اسلام به آن پرداخته نشده باشد. انواع سلوك با افرادی كه انسان با آنها ارتباط دارد، انواع رفتارهای ما، انواع چیزهائی كه در زندگی اجتماعی برای انسان وجود دارد، اینها در اسلام هست؛ در مورد سفر كردن هست، در مورد رفت‌وآمد هست، در مورد سوار شدن و پیاده شدن هست، در مورد پدر و مادر هست، در مورد تعاون هست، در زمینه‌ی رفتار با دوست هست، در زمینه‌ی رفتار با دشمن هست. در همه‌ی چیزها، یا به طور خاص در منابع اسلامی ما موجود است، یا تحت یك عنوان كلی وجود دارد؛ كه اهل استنباط و اهل نظر میتوانند آن چیزی را كه مورد نیازشان است، از آن به دست بیاورند و پیدا كنند.1391/07/23

لینک ثابت
تمدن‌سازی نوین اسلامی

ما برای ساختن این بخش از تمدن نوین اسلامی، بشدت باید از تقلید پرهیز كنیم؛ تقلید از آن كسانی كه سعی دارند روشهای زندگی و سبك و سلوك زندگی را به ملتها تحمیل كنند. امروز مظهر كامل و تنها مظهر این زورگوئی و تحمیل، تمدن غربی است. نه اینكه ما بنای دشمنی با غرب و ستیزه‌گری با غرب داشته باشیم - این حرف، ناشی از بررسی است - ستیزه‌گری و دشمنیِ احساساتی نیست. بعضی بمجرد اینكه اسم غرب و تمدن غرب و شیوه‌های غرب و توطئه‌ی غرب و دشمنی غرب می‌آید، حمل میكنند بر غرب‌ستیزی: آقا، شماها با غرب دشمنید. نه، ما با غرب پدركشتگیِ آنچنانی نداریم - البته پدركشتگی داریم! - غرض نداریم. این حرف، بررسی‌شده است.1391/07/23
لینک ثابت
تمدن‌سازی نوین اسلامی

فرهنگ غربی فقط هواپیما و وسائل آسایش زندگی و وسائل سرعت و سهولت نیست؛ اینها ظواهر فرهنگ غربی است، كه تعیین‌كننده نیست؛ باطن فرهنگ غربی عبارت است از همان سبك زندگی مادیِ شهوت‌آلودِ گناه‌آلودِ هویت‌زدا و ضد معنویت و دشمن معنویت. شرط رسیدن به تمدن اسلامیِ نوین در درجه‌ی اول این است كه از تقلید غربی پرهیز شود. ما متأسفانه در طول سالهای متمادی، یك چیزهائی را عادت كرده‌ایم تقلید كنیم.
بنده طرفدار این نیستم كه حالا در مورد لباس، در مورد مسكن، در مورد سایر چیزها، یكباره یك حركت جمعی و عمومی انجام بگیرد؛ نه، این كارها باید بتدریج انجام بگیرد؛ دستوری هم نیست؛ اینها فرهنگ‌سازی لازم دارد. همان طور كه گفتم، كار نخبگان است، كار فرهنگ‌سازان است. و شما جوانها باید خودتان را برای این آماده كنید؛ این، رسالت اصلی است.
ما از علم ترویج میكنیم، از صنعت ترویج میكنیم، از اختراع و نوآوری ترویج میكنیم، هر مبتكری و هر ابتكاری را با احترامِ تمام بر روی چشم مینشانیم - این به جای خود محفوظ - اما همان طور كه گفتیم، اصل قضیه جای دیگر است؛ اصل قضیه، درست كردن سبك زندگی است، رفتار اجتماعی است، اخلاق عمومی است، فرهنگ زندگی است. باید در این بخش، ما پیش برویم؛ باید تلاش كنیم. تمدن نوین اسلامی كه ما مدعی‌اش هستیم و دنبالش هستیم و انقلاب اسلامی میخواهد آن را به وجود بیاورد، بدون این بخش تحقق پیدا نخواهد كرد. اگر آن تمدن به وجود آمد، آن وقت ملت ایران در اوج عزت است؛ ثروت هم دنبالش هست، رفاه هم دنبالش هست، امنیت هم دنبالش هست، عزت بین‌المللی هم دنبالش هست؛ همه چیز با او خواهد بود، همراه با معنویت.1391/07/23

لینک ثابت
تمدن‌سازی نوین اسلامی

انقلاب اسلامی تواناست. آن قدرتی و ظرفیتی و انرژی متراكمی كه در انقلاب اسلامی وجود دارد، این توانائی را دارد كه همه‌ی این موانعی را كه من گفتم و بسیاری‌اش را هم نگفتم، از سر راه بردارد و آن تمدن ممتازِ برجسته‌ی متعالیِ باشكوه اسلامی را جلوی چشم همه‌ی دنیا برقرار كند؛ و این در زمان شما خواهد بود، ان‌شاءاللّه به دست شما خواهد بود، با همت شما خواهد بود. هرچه میتوانید، خودتان را از لحاظ علم و عمل و تزكیه و تقویت روح و تقویت جسم - همان طوری كه بارها عرض شده - آماده كنید و ان‌شاءاللّه این بار سنگین را به دوش بگیرید.1391/07/23
لینک ثابت
پايگاه اطلاع‌رسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آيت‌الله‌العظمی سيدعلی خامنه‌ای (مد‌ظله‌العالی) - مؤسسه پژوهشی فرهنگی انقلاب اسلامی