اجازه بدهید در اینجا به یکی از مهمترین نکات اشاره کنم. روند پیوستن کشورها به جنبش در ربع قرنی که از حیات آن میگذرد دارای شتاب چشمگیری بوده و امروز اکثریّت ملّتها را در بر گرفته است. پس مسلّماً جنبش در این مرحله از حیات خود موظّف است:
اولاً یک خط مشی سیاسی، فرهنگی و اقتصادی برای ادارهی جهان تدوین کند و به جای صرفاً مقابله با مشکلات، به طور فعّال در تعیین مسیر حرکت جامعهی جهانی مداخلهی مؤثّر داشته باشد.
ثانیاً: به هدف جدیدی در مبارزهی تاریخی خود یعنی گشودن یک جبههی فرهنگی و ارزشی بپردازد. دُوَل فاتح در جنگ دوم جهانی و بهویژه سردمداران دو قطب سیاسی، مبانی ارزشی، اخلاقی و فرهنگی خود را از طریق روابط و حقوق بینالمللی موجود که اکثراً زاییدهی دوران بعد از جنگ است، به سایر ملل تحمیل کردهاند و جهان سوم در تعیین آن مبانی ارزشی حداکثر نقش دست دومی را ایفا کرده است. اعلامیّهی جهانی حقوق بشر و مبانی قضاوت سازمانهای بینالمللی در خصوص مسألهی حقوق بشر به هیچ وجه از ارزشهای الهی و جهان سومی متأثّر نیست.1365/06/14
لینک ثابت
یا در حالی که هر جرم کوچک شخصی همواره مستوجب مجازات است، میتوان پذیرفت که یک جنایات عظیم بینالمللی بیمجازات بماند؟ آیا وجدان جامعهی جهانی میپذیرد که رژیم متجاوز، صدها میلیارد دلار ثروت دو کشورِ در حال توسعه را به آتش بکشد و دهها هزار نفر مرد و زن و کودک را به قتل برساند، بزرگترین تشنّجها را در مهمترین مناطق استراتژیک دنیا ایجاد کند. اکثر مقررات مهم بینالمللی را نقض کند و سپس هنگامی که به کفّارهی این همه جنایت، در آستانهی سقوط قرار گرفت، ادعای صلحخواهی کند و در مجامع جهانی، شعور و آگاهی نمایندگان کشورها را به مسخره گیرد؟ آیا میتوان باور کرد که تاریخ، قراردادی است و بر حسب اقتضای روز و علایق قدرتها میتوان آن را از سر نوشت؟ جنگ چگونه آغاز شد؟ به نظر میرسد بعضیها پیشنهادهای سازندهای برای تغییر تاریخ و سرگذشت جنگ دارند.1365/06/14
لینک ثابت
آقای رئیس؛ مایلم در پایان سخن، البتّه نه به عنوان کم اهمیّتترین موضوع، به وضع غیرمتعهّدها در مجامع بینالمللی اشاره کنم. همانطور که گفتم خوشبختانه امروز غیرمتعهّدها صاحب رأی مسلّط در جامعهی بینالمللی هستند. درست به همین دلیل، آن دسته از سازمانها و مجامع بینالمللی که به این رأی احترام گذاشته و در اجرای آن تلاش کردهاند، مورد هجوم قدرتها قرار گرفتهاند.1365/06/14
لینک ثابت