newspart/index2
طراحی این صفحه تغییر کرده است، برای ارجاع به صفحه‌ی قبلی اینجا کلیک کنید.
آرمانخواهی

شخصیّت هر انسانى ‌-غیر از آن عوامل و عناصرى که وجود خارجى او را تشکیل میدهد، یعنى جسمش، ذهنش، روحیّاتش، خصالش، خلقیّاتش، که اینها این وجود ظاهرى را، این شخصیّت ظاهرى را به وجود می‌آورند- یک مقوّمات دیگرى دارد که گاهى آنها نسبت به این عناصر تشکیل‌دهنده‌ی شخصیّت، جنبه‌ی زیربنائى دارند؛ آنها چیستند؟ افکارش است، جهان‌بینی‌اش است، دیدگاه‌هایش است. همه‌ی جهان‌بینی‌ها نمیتوانند این‌جور آدمى درست کنند. آن کسى که به خدا معتقد است، به قیامت معتقد است، به حضور در برابر پروردگار معتقد است، به زندگى پس از مرگ -به راهى که در آستانه‌ی مرگ در برابر انسان گشوده میشود و انسان مثل کسى که تازه وارد دنیا شده، وارد یک عالم دیگرى خواهد شد و نشئه‌ی دیگرى را طى خواهد کرد- معتقد است، به شهادت معتقد است، به توکّل به خدا معتقد است، کسى که این جهان‌بینى را دارد در دنیا جورى عمل میکند، کسى که این را ندارد جور دیگرى عمل میکند. جهان‌بینىِ هر انسانى در تشکیل شخصیّت او یک تأثیر اساسى دارد. یکى از این مقوّمات، هدفهاى او است؛ هدفمان چیست؟ شما هدفت چیست، بگو تا بگویم چه‌جورى میتوانى عمل کنى، کجاها میتوانى بروى، تا کجا قدمت براى جلو رفتن کشش دارد؛ فرق میکند. هدفهاى بزرگ به‌خودی‌خود حرکتهاى بزرگ و شخصیّت‌هاى بزرگ را تولید میکند؛ هدفها و آرمانهاى انسان، افکار او و تأمّلات او ‌-درباره‌ی زندگى، درباره‌ی انسان، درباره‌ی آینده، درباره‌ی جامعه، درباره‌ی وظایف بشر‌- عناصر سازنده‌ی شخصیّت یک انسان است. خب، امام اگرچه عوامل و عناصر و مقوّماتى که وجود ظاهرى او را به وجود می‌آورد و تشکیل میداد را با خود برد، امّا افکار، آرمانها، جهان‌بینى، هدفها، توصیه‌ها، راه‌ها، ابزارها را در اختیار ما گذاشت؛ ما اینها را داریم. بخش عظیمى از شخصیّت امام الان در دست ما است، در اختیار ما است. ما با اینها چگونه عمل خواهیم کرد؛ این اصل قضیّه است.من میگویم آرمانهاى اعلام‌شده‌ی به‌وسیله‌ی امام، برترین و والاترین آرمانها است. ما اینها را دنبال میکنیم، آرمانهاى ما است. این ملّتى که می‌بینید این‌جور دارند بر سر و سینه میزنند و اشک میریزند و دلها در سینه‌ی اینها تاب ماندن ندارد و اگر میتوانستند ‌-هر کدام- همه‌ی دنیا را میدادند تا امام را یک لحظه به حیات برگردانند، این کار را میکردند؛ اینها دنبال آن افکار امامند؛ امام را براى خاطر فکرش، ایده‌اش، آرمانش، راهش، مجاهدتش، مقاومتش در این راه، دوست میدارند. ما آنها را نگه میداریم؛ آن آرمانها، آرمانهاى ما، آرمانهاى این مردم، آرمانهاى شما، آرمانهاى رزمندگان، اینها است.1368/03/18
لینک ثابت
آرمانخواهی

این آرمانهاى امام است، آرزوهاى او است؛ اینها زنده است، از هر چیزى زنده‌تر. دنیا هم الان از آنها دارد میترسد. خبرگزاری‌ها در دنیا و محافل تحلیلگر سیاسى لحظه‌به‌لحظه‌ی اینجا را زیر ذرّه‌بین گذاشته‌اند؛ ساعت اوّل یک چیز میگفتند: رهبرى جدید چنین خواهد کرد، چنان خواهد کرد؛ بعد که دیدند نخیر، راه ما راه امام است، هدفهاى ما هدفهاى امام است، درس ما توصیه‌هاى امام است، او همواره معلّم ما بود و معلّم ما خواهد ماند و ما برتر، والاتر، شیرین‌تر، مقدّس‌تر، شایسته‌تر براى فداکارى از هدفهاى اعلام‌شده‌ی او هدفى و راهى و آرمانى را سراغ نداریم تا انتخاب بکنیم، بعد که اینها را دیدند لحنها عوض شد. از آن آرمانها میترسند. از شخص هم به‌خاطر همان آرمانها میترسند.1368/03/18
لینک ثابت
فعالیت ارتش در پیروزی انقلاب

از قبل از شروع جنگ تحمیلى، ارتش در جبهه‌ها بود؛ از ماجراى پادگان مهاباد در هفته‌ی اوّل پیروزى انقلاب، (۶) ارتش در میدان بود. و بنده از نزدیک شاهد بودم؛ داخل پادگانهایتان را دیدم؛ خطوطتان را دیدم؛ قرارگاه‌هایتان را دیدم؛ آن انسانهاى وارسته‌اى را که هفت سال، هشت سال، شش سال گذشت و خانه‌ی آنها سنگر بود و ویلاى آنها چادرِ توی‌بیابان‌زده بود، از این قبیل فراوان دیدم: خلبانهاى شجاع، کادرهاى پروازى و غیر پروازى نیروى هوایى، عناصر دریایى، شرایط سخت دریا، جبهه‌هاى زمینى، بخشهاى پشتیبانى ارتش؛ مثل دستگاه‌هاى صنایع و آموزشگاه‌ها و امثال اینها. حقّاً و انصافاً شما امتحان خوبى دادید. من این را با قوّت و قدرت میگویم، براى خاطر ملاحظه‌ی حال و دل کسى هم نیست، واقعیّت قضیّه است: ارتش امتحان خوبى داد.1368/03/18
لینک ثابت
ارتش در زمان طاغوت

اینکه در این وصیّت‌نامه‌ی سیاسى _ الهى، ایشان مرقوم داشته بودند ‌-که من خواندم در مجلس خبرگان- که امروز چیزهایى را با قیمت ارزان‌تر میسازند، (۱۰) این همان گزارشى است که من آن سال به ایشان دادم؛ رفتم به ایشان گفتم آن روز وقتى این قطعه را میخواستند تعمیر کنند، سوار هواپیما میکردند، میبردند آنجا، بعد برمیگرداندند و آن‌قدر خرجش میشد، [امّا] امروز همین قطعه در داخل کشور ما دارد تعمیر میشود یا تولید میشود و این‌قدر خرجش میشود؛ و این امام را تحت تأثیر قرار داد ‌-من هم از روى اطّلاع میگفتم؛ شایعات و شنیدن و اینها نبود؛ نخیر، من در جریان عمل بودم- و ملاحظه کردید ایشان این را در وصیّت‌نامه‌ی سیاسى _ الهی‌شان آوردند. این روندها را ادامه [بدهید]. میشود؛ من هر کس بگوید: «این کار نمیشود، نمیتوانیم»، او را متّهم میکنم به کوتاهى همّت. هیچ کارى نیست که از انسان ساخته نباشد.1368/03/18
لینک ثابت
خودکفایی

بسرعت باید واحدهایى که در جبهه هستند، آن نظمِ ممتاز را ‌-آنکه شما به آن در طبقه‌بندى کیفیّت‌ها میگویید عالى- پیدا کنند. نه خوب و نه بسیار خوب، بلکه عالى؛ همّت را باید این قرار بدهید. این باید بشود؛ ارتش مناسب جمهورى اسلامى این است: انضباط، عالى؛ روحیه، عالى؛ تجهیزات، تا هرچه بتوانید ‌-تجهیزات را نمیگویم عالى، چون ممکن است کشور نتواند امروز یک تجهیزاتى را که شما لازم دارید برایتان فراهم بکند- امّا آمادگى باید عالى باشد؛ پرداختن به تعمیر و نگهدارى و پشتیبانى و اهتمام به خودکفایى و این ساختن‌ها و تولید کردن‌ها و ابتکار کردن‌ها و آفرینش‌هایى که در ارتش هست ‌-که دیدید در وصیّت‌نامه‌ی الهى ـ سیاسىِ امام، وقتى اسم خودکفایى را ایشان می‌آورند، میگویند دولت و ارتش- (۹) در درجه‌ی عالى. به خوب و بسیار خوب بنده قانع نمیشوم؛ عالى. حرکت را باید این قرار بدهید، همّت را باید بر این بگذارید. و من میگویم میشود. اینکه در این وصیّت‌نامه‌ی سیاسى _ الهى، ایشان مرقوم داشته بودند ‌-که من خواندم در مجلس خبرگان- که امروز چیزهایى را با قیمت ارزان‌تر میسازند، (۱۰) این همان گزارشى است که من آن سال به ایشان دادم؛ رفتم به ایشان گفتم آن روز وقتى این قطعه را میخواستند تعمیر کنند، سوار هواپیما میکردند، میبردند آنجا، بعد برمیگرداندند و آن‌قدر خرجش میشد، [امّا] امروز همین قطعه در داخل کشور ما دارد تعمیر میشود یا تولید میشود و این‌قدر خرجش میشود؛ و این امام را تحت تأثیر قرار داد ‌-من هم از روى اطّلاع میگفتم؛ شایعات و شنیدن و اینها نبود؛ نخیر، من در جریان عمل بودم- و ملاحظه کردید ایشان این را در وصیّت‌نامه‌ی سیاسى _ الهی‌شان آوردند. این روندها را ادامه [بدهید]. میشود؛ من هر کس بگوید: «این کار نمیشود، نمیتوانیم»، او را متّهم میکنم به کوتاهى همّت. هیچ کارى نیست که از انسان ساخته نباشد.1368/03/18
لینک ثابت
امام خمینی(رضوان‌الله‌تعالی‌علیه)

من قادر نیستم خصلتهاى انسانى والاى این مرد بزرگى که مثل یک برقى در تاریخ ایران درخشید و خاموش شد را توصیف کنم.1368/03/18
لینک ثابت
حضور مردم در صحنه

آن افسر جوانى که زن جوان دارد، دو تا بچّه دارد، پدر و مادر آرزومندى دارد که دوست میداشتند بچّه‌شان لباس افسرى بپوشد و نگاه کنند به او و لذّت ببرند، وسیله‌ی آسایش دارد، خانه‌ی سازمانى دارد، کولر دارد، یخچال دارد، در زمستان شوفاژ دارد؛ این بعد بلند میشود میرود در جبهه‌ی غرب، در جبهه‌ی جنوب، میشود فرمانده یک گروهان، میشود فرمانده یک گردان؛ شب نمی‌شناسد، روز نمی‌شناسد، گذشتِ هفته‌ها و ماه‌ها نمی‌شناسد، گرد و غبار نمی‌شناسد، گرسنگى نمی‌شناسد، جیره‌ی جنگى نمی‌شناسد، همه‌ی اینها را تحمّل میکند، صد بار گلوله‌ی توپ جلوى پایش، پشت سرش، پشت چادرش، پشت سنگرش منفجر میشود، از بودن در آنجا پشیمان نمیشود، متمایل به زندگى راحتِ در تهران یا شهرستان نمیشود؛ بعد هم در یک عملیّات تا میبیند که نیروهاى او احتیاج به تقویت روحى دارند، خودش بلند میشود، تفنگش را برمیدارد و راه می‌افتد میرود در کنار نیروهایش یا پشت سر آنها یا جلوى آنها، بعد هم همان جا به شهادت میرسد؛ این اگر آن جهان‌بینى و آن آرمان را نداشته باشد، این کار را نمیکند. بعد پدر و مادر او به جاى اینکه بیایند گریه کنند، اشک بریزند، پیش من بیایند، پیش این یکى بروند، پیش آن یکى بروند، گله کنند، شِکوه کنند، نوازش بطلبند، می‌آیند می‌ایستند، سینه‌شان را سپر میکنند، در شهادتِ پسر رشیدشان، آرزویشان، امیدشان، جوانشان، شیرینى پخش میکنند؛ بعد هم میگویند اگر ما دو [فرزند] دیگر هم داشته باشیم میفرستیم. این فقط با آرمانهاى امام ممکن است؛ بدون آن اصلاً امکان ندارد.1368/03/18
لینک ثابت
حضور مردم در صحنه

انصافاً ارتش ما، ارتش بسیار والایی است. امتیازهای زیادی در شما وجود دارد که در دیگران نیست. شما ارتشی هستید که ده سال برای کشور و ملت خود جنگیده‌اید. کمتر ارتشی در دنیا این‌گونه است. خیلی از ارتشهای دنیا، در متن بحرانها قرار نگرفته‌اند و یا لااقل شرایط دشواری نداشته‌اند و امتحانی این‌چنین به مردمشان نداده‌اند. شما با وجود شرایط دشوار، ده سال جنگیدید. جنگ تحمیلی، هشت سال طول کشید؛ اما شما با دشمن ده سال جنگیدید؛ زیرا قبل از شروع جنگ تحمیلی، ارتش در جبهه‌ها بود.
از هفته‌ی اول پیروزی انقلاب و از ماجرای پادگان مهاباد، ارتش فعالیت داشت. من از نزدیک شاهد حضور نیرومند ارتش بوده‌ام و پادگانها و خطوط و قرارگاههاتان را دیده‌ام. انسانهای وارسته‌یی وجود داشتند که هفت سال خانه‌ی آنها سنگر، و ویلایشان چادر بیابان بود. خلبانهای شجاع، کادرهای پروازی و غیرپروازی نیروی هوایی، عناصر نیروی دریایی در شرایط سخت دریا، جبهه‌های زمینی، بخشهای پشتیبانی، مثل دستگاههای صنایع و آموزشگاهها و امثال آنها، حقاً و انصافاً امتحان خوبی دادند. من این نکته را با قوّت و قدرت می‌گویم و به خاطر ملاحظه‌ی حال و دل کسی آن را مطرح نمی‌کنم.1368/03/18

لینک ثابت
آرمانخواهی, آرمان‌های امام خمینی

امروز آرمانها و آرزوهاى امام، از هر چيز ديگر زنده‌تر است؛ دنيا هم از آنها مى‌ترسد.1368/03/18
لینک ثابت
آرمانخواهی, راه امام خمینی

راه ما راه امام است، هدفهاى ما هدفهاى امام است، درس ما توصیه‌هاى امام است، او همواره معلّم ما بود و معلّم ما خواهد ماند و ما برتر، والاتر، شیرین‌تر، مقدّس‌تر، شایسته‌تر براى فداکارى از هدفهاى اعلام‌شده‌ی او هدفى و راهى و آرمانى را سراغ نداریم تا انتخاب بکنیم،1368/03/18
لینک ثابت
وصیت‌نامه امام خمینی

بسرعت باید واحدهایى که در جبهه هستند، آن نظمِ ممتاز را ‌-آنکه شما به آن در طبقه‌بندى کیفیّت‌ها میگویید عالى- پیدا کنند. نه خوب و نه بسیار خوب، بلکه عالى؛ همّت را باید این قرار بدهید. این باید بشود؛ ارتش مناسب جمهورى اسلامى این است: انضباط، عالى؛ روحیه، عالى؛ تجهیزات، تا هرچه بتوانید ‌-تجهیزات را نمیگویم عالى، چون ممکن است کشور نتواند امروز یک تجهیزاتى را که شما لازم دارید برایتان فراهم بکند- امّا آمادگى باید عالى باشد؛ پرداختن به تعمیر و نگهدارى و پشتیبانى و اهتمام به خودکفایى و این ساختن‌ها و تولید کردن‌ها و ابتکار کردن‌ها و آفرینش‌هایى که در ارتش هست ‌-که دیدید در وصیّت‌نامه‌ی الهى ـ سیاسىِ امام، وقتى اسم خودکفایى را ایشان می‌آورند، میگویند دولت و ارتش- (۹) در درجه‌ی عالى. به خوب و بسیار خوب بنده قانع نمیشوم؛ عالى. حرکت را باید این قرار بدهید، همّت را باید بر این بگذارید. و من میگویم میشود. اینکه در این وصیّت‌نامه‌ی سیاسى _ الهى، ایشان مرقوم داشته بودند ‌-که من خواندم در مجلس خبرگان- که امروز چیزهایى را با قیمت ارزان‌تر میسازند، (۱۰) این همان گزارشى است که من آن سال به ایشان دادم؛ رفتم به ایشان گفتم آن روز وقتى این قطعه را میخواستند تعمیر کنند، سوار هواپیما میکردند، میبردند آنجا، بعد برمیگرداندند و آن‌قدر خرجش میشد، [امّا] امروز همین قطعه در داخل کشور ما دارد تعمیر میشود یا تولید میشود و این‌قدر خرجش میشود؛ و این امام را تحت تأثیر قرار داد ‌-من هم از روى اطّلاع میگفتم؛ شایعات و شنیدن و اینها نبود؛ نخیر، من در جریان عمل بودم- و ملاحظه کردید ایشان این را در وصیّت‌نامه‌ی سیاسى _ الهی‌شان آوردند. این روندها را ادامه [بدهید]. میشود؛ من هر کس بگوید: «این کار نمیشود، نمیتوانیم»، او را متّهم میکنم به کوتاهى همّت. هیچ کارى نیست که از انسان ساخته نباشد.1368/03/18
لینک ثابت
بسیج مستضعفین

این آرمانهاى امام است، آرزوهاى او است؛ اینها زنده است، از هر چیزى زنده‌تر. دنیا هم الان از آنها دارد میترسد. خبرگزاری‌ها در دنیا و محافل تحلیلگر سیاسى لحظه‌به‌لحظه‌ی اینجا را زیر ذرّه‌بین گذاشته‌اند؛ ساعت اوّل یک چیز میگفتند: رهبرى جدید چنین خواهد کرد، چنان خواهد کرد؛ بعد که دیدند نخیر، راه ما راه امام است، هدفهاى ما هدفهاى امام است، درس ما توصیه‌هاى امام است، او همواره معلّم ما بود و معلّم ما خواهد ماند و ما برتر، والاتر، شیرین‌تر، مقدّس‌تر، شایسته‌تر براى فداکارى از هدفهاى اعلام‌شده‌ی او هدفى و راهى و آرمانى را سراغ نداریم تا انتخاب بکنیم، بعد که اینها را دیدند لحنها عوض شد. از آن آرمانها میترسند. از شخص هم به‌خاطر همان آرمانها میترسند. تو در نماز عشق چه خواندى؟ (۴)
نکته‌ی دوّم؛ شما برادران ارتشى و دیگر نظامیان ‌-سپاه و نیروهاى بسیجى در هنگام حضور در دستگاه‌هاى رزم و نیروهاى انتظامى- با بقیّه‌ی ملّت ایران یک تفاوتى دارید؛ به تعبیر بهتر یک امتیاز دارید؛ آن امتیاز این است که این رهبر -که رهبر همه بود- مستقیماً فرمانده شما بود. من بارها به ارتشی‌ها گفتم که در دنیا «فرمانده کلّ قوا»ى عارفِ عاشقِ الهىِ حکیم، دیگر سراغ نداریم؛ نه امروز، نه در گذشته؛ مگر دوران پیغمبران. بله، سلیمان پیغمبر هم مثلاً فرمانده نیروهاى مسلّحِ زمان خودش بود و پیغمبر بود؛ یا رسول گرامى اسلام؛ دیگر بعد از آن سراغ نداریم.1368/03/18

لینک ثابت
نقش زنان در دفاع مقدس

آن افسر جوانى که زن جوان دارد، دو تا بچّه دارد، پدر و مادر آرزومندى دارد که دوست میداشتند بچّه‌شان لباس افسرى بپوشد و نگاه کنند به او و لذّت ببرند، وسیله‌ی آسایش دارد، خانه‌ی سازمانى دارد، کولر دارد، یخچال دارد، در زمستان شوفاژ دارد؛ این بعد بلند میشود میرود در جبهه‌ی غرب، در جبهه‌ی جنوب، میشود فرمانده یک گروهان، میشود فرمانده یک گردان؛ شب نمی‌شناسد، روز نمی‌شناسد، گذشتِ هفته‌ها و ماه‌ها نمی‌شناسد، گرد و غبار نمی‌شناسد، گرسنگى نمی‌شناسد، جیره‌ی جنگى نمی‌شناسد، همه‌ی اینها را تحمّل میکند، صد بار گلوله‌ی توپ جلوى پایش، پشت سرش، پشت چادرش، پشت سنگرش منفجر میشود، از بودن در آنجا پشیمان نمیشود، متمایل به زندگى راحتِ در تهران یا شهرستان نمیشود؛ بعد هم در یک عملیّات تا میبیند که نیروهاى او احتیاج به تقویت روحى دارند، خودش بلند میشود، تفنگش را برمیدارد و راه می‌افتد میرود در کنار نیروهایش یا پشت سر آنها یا جلوى آنها، بعد هم همان جا به شهادت میرسد؛ این اگر آن جهان‌بینى و آن آرمان را نداشته باشد، این کار را نمیکند. بعد پدر و مادر او به جاى اینکه بیایند گریه کنند، اشک بریزند، پیش من بیایند، پیش این یکى بروند، پیش آن یکى بروند، گله کنند، شِکوه کنند، نوازش بطلبند، می‌آیند می‌ایستند، سینه‌شان را سپر میکنند، در شهادتِ پسر رشیدشان، آرزویشان، امیدشان، جوانشان، شیرینى پخش میکنند؛ بعد هم میگویند اگر ما دو [فرزند] دیگر هم داشته باشیم میفرستیم. این فقط با آرمانهاى امام ممکن است؛ بدون آن اصلاً امکان ندارد.
این آرمانهاى امام است، آرزوهاى او است؛ اینها زنده است، از هر چیزى زنده‌تر. دنیا هم الان از آنها دارد میترسد.1368/03/18

لینک ثابت
ارتش جمهوری اسلامی

‌[امام عزیزمان] این فرمانده بزرگ از هر کسى بیشتر به گردن ارتش حق دارد. شاید ما باز این را هم کمتر داشته باشیم، البتّه در ‌دنیا هست جاهایى که ارتشها براى مردم محبوبند امّا در اینجا چنین چیزى در گذشته سابقه نداشته ‌-خب شما میدانید، حالا ‌شاید جوان‌ترها کمتر بدانند؛ آنهایى که یک ذرّه‌اى گذشته را می‌شناسند، خوب میدانند- ایشان ارتش را محبوب مردم کرد. الان ‌شماها ‌-ارتشی‌ها- مورد محبّت مردمید؛ مردم از ته دل شماها را دوست دارند. ایشان تا آخر از ارتش دفاع کرد؛ تا آخر. ‌1368/03/18
لینک ثابت
ارتش جمهوری اسلامی

ارتش ما، انصافاً ارتش بسیار والایى است. خیلى چیزها در شما هست که در دیگران نیست: شما ارتشى هستید که براى کشورتان و ‌ملّتتان ده سال جنگیدید. کمتر ارتشى در دنیا این‌جورى است؛ خیلى از ارتشها هستند که در این بحرانها قرار نگرفتند، این‌جور ‌امتحانى به مردمشان ندادند، لااقل این‌جور شرایط دشوارى نداشتند؛ شما شرایطتان هم دشوار بوده، با وجود شرایط دشوار ده سال ‌جنگیدید؛ جنگ تحمیلى هشت سال بود امّا شما با دشمن ده سال جنگیدید؛ از قبل از شروع جنگ تحمیلى، ارتش در جبهه‌ها ‌بود؛ از ماجراى پادگان مهاباد در هفته‌ی اوّل پیروزى انقلاب، ارتش در میدان بود. و بنده از نزدیک شاهد بودم؛ داخل پادگانهایتان ‌را دیدم؛ خطوطتان را دیدم؛ قرارگاه‌هایتان را دیدم؛ آن انسانهاى وارسته‌اى را که هفت سال، هشت سال، شش سال گذشت و ‌خانه‌ی آنها سنگر بود و ویلاى آنها چادرِ توی‌بیابان‌زده بود، از این قبیل فراوان دیدم: خلبانهاى شجاع، کادرهاى پروازى و غیر ‌پروازى نیروى هوایى، عناصر دریایى، شرایط سخت دریا، جبهه‌هاى زمینى، بخشهاى پشتیبانى ارتش؛ مثل دستگاه‌هاى صنایع و ‌آموزشگاه‌ها و امثال اینها. حقّاً و انصافاً شما امتحان خوبى دادید. من این را با قوّت و قدرت میگویم، براى خاطر ملاحظه‌ی حال و ‌دل کسى هم نیست، واقعیّت قضیّه است: ارتش امتحان خوبى داد.‌1368/03/18
لینک ثابت
ارتش جمهوری اسلامی

‌[در انقلاب]کمتر دستگاهى مثل ارتش، مورد توجّه دشمن بود. رادیوهاى بیگانه، شایعات گوناگون، سازمانهاى پلیدِ خبیثِ مأیوس ‌از همه‌چیز، مزدورهاى آمریکا و بعضى کشورهاى دیگر، ارتش را هدف گرفتند که نفوذ کنند، که رخنه کنند، که ناخنک بزنند، که ‌یکى را ‌-یک گروهى را، یک تشکیلاتى را، یک قشرى را- خراب کنند؛ کمتر جایى هدف این همه خباثت و بدجنسى دشمن قرار ‌گرفت، آن‌قدرى که ارتش قرار گرفت. با وجود اینها شما قرص و محکم ایستادید، حرکت کردید، عناصر ناباب را پرت کردید، مثل ‌دندان فاسدى کندید انداختید دورْ پشت سرتان، نگاه هم نکردید! اینها امتحانات بسیار خوبى بوده که شما دادید.‌1368/03/18
لینک ثابت
پايگاه اطلاع‌رسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آيت‌الله‌العظمی سيدعلی خامنه‌ای (مد‌ظله‌العالی) - مؤسسه پژوهشی فرهنگی انقلاب اسلامی