newspart/index2
سینما / سینماگران/تلویزیون / فیلم/ فیلم‌سازی
طراحی این صفحه تغییر کرده است، برای ارجاع به صفحه‌ی قبلی اینجا کلیک کنید.
نپیوستن هنرمندان برجسته دوران طاغوت به انقلاب اسلامی در عرصه‌های گوناگون مانند نویسندگی، شعر، طنزنویسی، موسیقی و ...

راجع به رمان «دُنِ آرام»، در جایى خواندم: زمانى که شولوخف نوشتن آن را به پایان برد، به او اجازه‌ى انتشار و پخشش را ندادند. ولى بعداً ماکسیم گورکى که رئیس شوراى ممیّزىِ فرضاً وزارت ارشادِ شوروىِ آن روز بود - و آن وزارتخانه هم، از اوّل انقلاب، خودىِ خودى محسوب مى‌شد - گفت: «من به عهده مى‌گیرم که شولوخف خودى است.» و الّا، مسؤولینِ فرهنگىِ نظامِ سوسیالیستىِ شوروى، مدّعى بودند چون شولوخف اهل قزّاقستان است، لذا در رمان خود، احساسات قزّاقى و بومىِ منطقه‌ى «دُن» را منعکس و القا کرده است.
به‌هرحال، این نویسنده، یک ضدّ انقلاب بوده است که تبدیل به فردى انقلابى مى‌شود و چنان رمانى را مى‌نویسد. ما چنین کسانى را نداریم. اگرچه قبل از انقلاب هم رمان‌نویس نداشتیم؛ اما هنرمندان برجسته‌ى معروفِ آن زمان، خیلى به ندرت به انقلاب گراییدند. واقعاً به ندرت به این طرف آمدند. از آن نویسندگان معروفِ حسابى، از آن شاعران معروفِ حسابى، از آن طنزنویسان معروفِ حسابى، از آن موسیقیدانان معروفِ حسابى، از آن فیلمسازان معروف - اگر چه در این میدان، اثر چندان برجسته‌اى مثل شعر و ادبیّات نداشتیم - از آن ادباى معروفِ حسابى و از آن مطبوعاتیهاى معروفِ حسابى، هیچ یک به این طرف نیامدند؛ هیچ یک!1373/04/22

لینک ثابت
اهمیت نقش فیلمسازان در جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی

آنچه در مجموع مى‌خواهم عرض کنم این است که شما باید کارى کنید که جبهه‌ى خودى را، از هزم و سایش و ریزش نجات دهید. جبهه‌ى خودى هم، به شما برادران و خواهران نگاه مى‌کند. در حدّى که شما آقایانِ حاضر در جلسه را مى‌شناسم - اسامى شریف خواهران را نمى‌دانم. چون معرفى نشدند - مى‌بینم از مراکز مختلفى هستید. از حوزه‌ى هنرى هستید، از کانون پرورش فکرى کودکان و نوجوانان هستید، از صدا و سیما هستید و از مجموعه‌هاى کوچک هنرى از بخشهاى مختلف دیگر هم هستید. شاید بعضى از شما، همدیگر را هم نشناسید، یا با هم کار نکرده باشید و یا بعضى از شما، در بعضى دیگر عیوبى را سراغ داشته باشید. به طورى که اگر بپرسند «حاضرید با بغل دستى خود کار کنید» بگویید: «نه. من با این فرد کار نمى‌کنم.» ممکن است این‌طور باشد و شما عیبى را در همدیگر ببینید. اما من که از یک نقطه‌ى دیگر به مجموعه‌ى شما که بعضى‌تان شاعرید، بعضى‌تان فیلمسازید، بعضى‌تان نمایشنامه نویسید، بعضى‌تان نویسنده‌اید، بعضى‌تان موسیقیدانید و بعضى‌تان سینماگرید، نگاه مى‌کنم، عیوب احتمالى را - که شاید وجود داشته باشد، شاید وجود نداشته باشد - نمى‌بینم. من مجموعه‌ى شما؛ چه آخوندتان، چه غیرآخوندتان، چه زنتان، چه مردتان و چه جوان و پیرتان را - پیر، الحمدللَّه، خیلى ندارید - همان‌طور که گفتم - جمعى از آن سیصد و سیزده نفر را مى‌بینم.
 من مجموعه‌ى شما را - هرجا هستید - مجموعه‌اى مى‌بینم که اگر یک وقت در دل خود احساس غربتى در این زمینه بکنم و ناگاه نور امیدى در آن بدرخشد، آن نور امید شمایید. این را حقیقتاً مى‌گویم. کسانى از شما را که مى‌شناسم، در واقع این‌طور هستید.
 بدانید من مجموعه‌ى شما را تقریباً هر شب به‌طور خاص دعا مى‌کنم. حتى در دعا، از بعضى اشخاص و گروهها اسم مى‌آورم. مثلاً مجموعه‌ى حوزه‌ى هنرى، یا آن عدّه‌اى که با فلان کس پیش من آمده بودند. منظورم این است که به مجموعه‌ى شما امید بسته‌ام.
 البته این نکته را هم به شما بگویم که اگر خداى ناکرده همگى‌تان یک وقت بگویید «ما مى‌خواهیم این کار و فعّالیت و حضور را ببوسیم و کنار برویم»، عقیده ندارم که این میدان، خالى خواهد ماند؛ نه. عقیده‌ى من این است که بارِ خدا، زمین نمى‌ماند. بنده از قبل از انقلاب به طلبه‌ها و رفقاى جوانى که با من بودند، مکرّر در مکرّر مى‌گفتم این را شما بدانید که وقتى اراده‌ى الهى تعلّق گرفت، بارِ خدا زمین نمى‌ماند. قرآن، ناطق به این است: «من یرتدّ منکم عن دینه فسوف یأتى اللَّه بقوم یحبّهم و یحبّونه.(2)» خدا دست دیگرى، پشت دیگرى و بَر و دوش و بازوىِ ستبرِ دیگرى را مأمور برداشتنِ این بار و حمل آن خواهد کرد. ولى بالاخره، کار به تأخیر مى‌افتد. در این شکى نیست که وقتى ما بخواهیم بارى را بر زمین بگذاریم، تا دیگرى بیاید و آن بار را بردارد، وقفه‌اى ایجاد مى‌شود. البته، وقفه در راه خدا، نارواست. استفاده از این فرصت و موقعیت هم که خدا به ما داده است تا بتوانیم این بار را برداریم، بزرگ‌ترین کارِ ماست. اصلاً بزرگترین افتخار این است که خدا ما را بنده‌ى خودش بداند و از ما بخواهد که این بار را برداریم. لذاست که من عرض مى‌کنم: شما باید تلاش کنید تا جبهه‌ى خودى و آن جمع سیصد و سیزده نفرى بدرِ کبراىِ امروز، سایش پیدا نکند.1373/04/22

لینک ثابت
پرهیز از تقلید از روش‌های دشمن در فیلمنامه‌ها به بهانه جذب مخاطب جبهه مقابل

اگر به فکر این باشید که مخاطب جبهه‌ى مقابل را تصرّف کنید، ممکن است همین فکر، شما را وسوسه کند که به تقلیدِ کارِ جبهه‌ى مقابل بپردازید.
 بعضى از عناصر جبهه‌ى خودى که مثلاً داستان مى‌نویسند یا فیلم مى‌سازند، با این خیال که مخاطبین جبهه‌ى مقابل را جذب کنند، به مسائلى مى‌پردازند که نویسنده یا فیلمساز جبهه‌ى مقابل به آنها پرداخته است. مثلاً آنها براى جاذبه‌ى فیلم از عامل زن - یعنى عامل جنسى - استفاده مى‌کنند؛ اینها هم همین کار را مى‌کنند. این کار، به هیچ وجه صحیح نیست؛ چون به سایش در جبهه‌ى خودى کمک مى‌کند. بنده این را قبول ندارم. نه فقط قبول ندارم، بلکه تصوّر مى‌کنم این فکر، غلط و این کار، اشتباه است. ما باید مخاطب خودمان را خلق کنیم. اگر دشمنِ ما با تکرار یک حرف، گوشها را با آن آشنا مى‌کند، ما نباید مجبور شویم حرفى را که او مى‌خواهد، تکرار کنیم. اگر او با خوراندن یک خوراک، ذائقه‌ى جدیدى براى مردم کشور خلق مى‌کند، ما نباید تبعِ آن ذائقه‌ى خلق شده باشیم. خودمان باید ذائقه‌ى دیگرى خلق کنیم؛ یعنى همانى که مطابق فکر و ایمان و عقیده‌ى ماست. خلاصه این‌که، اگر دشمن خصوصیّاتى را در کار خودش برجسته مى‌کند، ما تقلید نکنیم.
 فرض کنید دشمن در قصّه و شعر و فیلم و فیلمنامه‌ى خود، از خصوصیت انتقاد از وضع موجود استفاده مى‌کند. آیا ما هم باید براى عقب نماندن از او، در قصّه و شعر و فیلم و فیلمنامه‌ى خود، از وضع موجود انتقاد کنیم؟ مى‌دانید نتیجه‌ى این کار چه خواهد شد؟! مى‌دانید آخرش به کجا خواهد رسید؟! آیا انتقاد از وضع موجود یک ارزش است که ما آن را ارزش به حساب بیاوریم؟! اصلاً چرا از وضع اسلامى و الهى خودمان انتقاد کنیم؟! چرا انتقادى کنیم که به معناى عیب جویى، ایرادگیرى و نیش زدن است؟! چرا به خودمان نیش بزنیم؟! آیا وضع موجود، اشکالى دارد؟ اگر دارد، همّت بگماریم تا اشکال را برطرف کنیم. چرا خرابش کنیم؟! ما نباید به خودرُوى که در گردنه‌ى نفسگیرى، ناله‌کنان بالا مى‌رود؛ حرکتش کُند است و مشکلى دارد، سنگ بزنیم. چون اگر سنگ بزنیم، متوقّف مى‌شود. باید به آن خودرو کمک کنیم و هُلش بدهیم تا بالا برود.1373/04/22

لینک ثابت
پرهیز از انتقاد نابجا به تقلید از جبهه مقابل به بهانه جذب مخاطب

امروز سیاست جبهه‌ى مقابل، همان سیاست است. به قول معروف، استدلال و منطق چرندى هم براى آن درست کرده‌اند و مى‌گویند: باید «بر سلطه» باشیم. چرا انسان «بر سلطه» باشد؟ مگر دیوانه است که «بر سلطه» باشد؛ آن هم سلطه‌ى خوب و الهى؟! شما به دولتهایى که از اوّل تاریخ تا به امروز در دنیا و در ایران خودمان روى کار آمده‌اند نگاه کنید! آیا دولتى مثل این دولت و دولتمردانى مثل این دولتمردان که پاک، سالم، وطندوست، مردم‌دوست، خداپرست و خداترس باشند سراغ دارید؟ چرا انسان با اینها مخالفت کند؟ تاریخ خودمان را بردارید و بخوانید. این از تاریخ دوران پهلوى که هیچ؛ واویلاست. تاریخ دوران قاجاریه را بخوانید و ببینید در اواسط و اواخر این سلسله، رجال کشور چه کسانى بوده‌اند! ببینید کسانى که امروز بر سر کارند، جانشین کیانند!
 
با این حال، آیا سزاوار است که به تبع عناصر جبهه‌ى دشمن، در آثار هنرى خودمان حتماً نیشى به دستگاه بزنیم؟ چرا؟ چه داعى داریم که بیهوده به آتشى که آنها مى‌افروزند باد بزنیم، یا آب به آسیاب آنها بریزیم؟ استفاده از عامل جنسى در فیلمها، یا طرح چهره‌هاى ضدّانقلاب و مخالف نظام، از کارهاى آنهاست. آنها اصرار دارند که از چوب هم آدم بتراشند و معرفى کنند. چهره‌ى پوسیده‌ى فسیل شده‌اى را مى‌آورند و به مطرح کردن شعرش و اسم و فلانش مى‌پردازند. آیا ما هم باید همان را تکرار کنیم؟ چرا؟ ما چه داعى داریم.1373/04/22

لینک ثابت
لزوم رعایت جذابیت و زیبایی در فیلم‌های حزب‌اللهی و و جود نمونه‌هایی در این زمینه

در باب جاذبه‌ها هم، معلوم است که اعتقاد من چیست. یک وقت به چند تن از برادران که این‌جا هم حضور دارند، گفتم: «اگر بنا شد فیلم یا برنامه‌اى حزب‌الّلهى باشد، عقیده‌ى من این نیست که اُمّل و بى‌جاذبه و بد و قدیمى و تکرارى باشد؛ نه. بنده معتقدم مى‌شود برنامه‌اى، هم حزب‌الّلهىِ واقعاً مسلمانىِ ناب باشد و هم بسیار زیبا و شیرین و جذّاب. مى‌شود این کار را کرد.» البته این هم که مى‌گویم «مى‌شود»، نه این‌که بخواهیم آرمانگرایى کنیم. اتّفاقاً مواردى از آنچه مورد نظر است، وجود دارد و بد نیست همین‌جا از آنها اسم ببریم. یکى از موارد، مربوط به آقاى رهگذر است که البته مى‌خواستم خصوصى به ایشان بگویم. برنامه‌ى رادیویى صبح جمعه‌ى آقاى رهگذر، انصافاً برنامه‌ى کم نظیرى است. برنامه‌ى بسیار خوبى است. نمى‌دانم شما خانمها و آقایان، اصلاً وقت دارید این برنامه را بشنوید؟ اصولاً از وجود چنین برنامه‌اى خبر دارید یا ندارید؟ این‌طور که به نظر مى‌رسد، خودِ رادیوییها هم نمى‌دانند قضیه چیست؟! این آقا که خودش در رادیو کار مى‌کند، مى‌گوید: «ظهر جمعه»! نخیر! ایشان برنامه‌ى بسیار خوبى دارند که از ساعت هشت و نیم تا نُه صبح پخش مى‌شود. واقعاً گاهى اتّفاق افتاده که خودِ من با دستپاچگى ساعت را نگاه کرده‌ام که ساعت هشت و نیم نگذشته باشد و بنشینم این برنامه را گوش کنم. البته مدّتى پیش به ذهنم بود بگویم ولى غفلت کرده بودم که اطّلاع بدهید، ایشان زحمت بکشند و به این‌جا بیایند تا من حضوراً ازشان تشکر کنم. برنامه‌ى رادیویى ایشان که در خصوص زندگى پیغمبر است، کششِ این را دارد که به همه‌ى زبانهاى زنده‌ى دنیا ترجمه شود. من در این موضوع واقعاً دقت کرده‌ام که مى‌گویم. یعنى اگر همین امروز برنامه‌ى ایشان به زبان عربى ترجمه شود و کارى کنیم که به وسیله‌اى، این برنامه، فرضاً از رادیو کویت یا رادیو سعودى - بى‌آن‌که بگویند مال کجاست - پخش شود و بعد مستمعین بفهمند این برنامه در ایران تهیه شده است، خودِ این به قدر یک عالم، تبلیغات به نفعِ ایران دارد. مسلماً براى مردم جذابیّت خواهد داشت و در مردم ایجادِ جذابیّت خواهد کرد.
 پس ببینید که مى‌شود! البته ایشان براى آماده‌سازى و پخش این برنامه، از عناصر و عوامل گوناگونى استفاده کرده‌اند. من نمى‌دانم سازنده‌ى این برنامه کیست. همین‌قدر مى‌دانم که نویسنده، آقاى رهگذر است. از سازنده‌ى برنامه هم - هر که هست - اگر این‌جا حضور ندارند، باید جداگانه تشکّر کرد. اما ایشان - آقاى رهگذر - نوشته‌اند و انصافاً هم بسیار خوب نوشته‌اند. البته در خصوص این برنامه، تذکّرات و انتقاداتى هم دارم که بعداً به خودشان عرض خواهم کرد.
 یا از موارد دیگرى که مى‌شود به آن اشاره کرد، فیلم بسیار خوبى است که آقاى «حاتمى‌کیا» ساخته‌اند. به اسم آقاى «شمقدرى» اشاره شد. باید بگویم ایشان هم فیلمساز قابلى است. البته فیلمهاى دیگرى هم که آوردند، خیلى خوب است؛ اما فیلمى که الان در ذهن من است، فیلم آقاى حاتمى‌کیاست. این فیلم، فیلمِ بسیار خوب، زنده و برجسته‌اى است که این‌جا آوردند و ما دیدیم. البته نه این‌که انتقاد ندارد. چرا؛ انتقاد هم دارد؛ اما انتقاد داشتن، دلیلِ بد بودن نیست. پس، مى‌شود با رعایت موازین و ارزشها، کار هنرىِ بسیار خوب و پر جاذبه‌اى تولید کرد.
 ما در زمینه‌ى آثار سینمایى، خوشبختانه، فیلمهاى خوب، کم نداریم. به اسم آقاى شمقدرى اشاره شد؛ یادم آمد که فیلمنامه‌ى «بر بال فرشتگان» خودشان را آوردند و من خواندم. هم فیلمنامه خیلى خوب بود، هم فیلم. نمى‌دانم فیلمنامه را هم خودشان نوشته بودند یا نه؟ واقعاً ما چنین کارهایى داریم.1373/04/22

لینک ثابت
تهاجم فرهنگی دشمن برای سست کردن ایمان‌ها به‌وسیله شعر، داستان و نمایشنامه

این‌که شما مى‌بینید بنده مسأله‌ى تهاجم فرهنگى را مطرح کردم و گفتم؛ روى آن اصرار ورزیدم؛ راجع به آن حقیقتاً غصّه خوردم و تلاش کردم و باز هم به فضل الهى تلاش مى‌کنم؛ گاهى در ریزِ مسائل وارد شدم و اگر کسى در این زمینه به من اشکالى کرد، در یک سخنرانى به اشکال او جواب دادم، همه به خاطر این است که چنین میدان و صحنه‌اى را به طور واضح مشاهده مى‌کنم و مى‌بینم که اینها چطور با استفاده از همان توانى که در خودشان هست، از ضعفهاى جمهورى اسلامى استفاده مى‌کنند. عمده‌ى نظر اینها هم سست کردن ایمانها، کور کردن امیدها، متشتّت کردن جبهه‌ها و جذب کردن سرمایه‌هاست. چند نکته‌اى که گفتم، اساس کار اینهاست.
 اگر شما مى‌گویید «نه»، هیأتى را مأمور کنید یا خودتان وارد شوید و مثلاً گزیده‌اى از مقالات همین چند مجلّه‌اى را که هست - مجلاّتى که در خارج منتشر مى‌شود و از خارج مى‌آید - شعرهایى را که مى‌سرایند و داستانها و نمایشنامه‌هایى را که مى‌نویسند، بخوانید و ببینید اوضاع چگونه است و مى‌خواهند چه کار کنند.
 همین است که گفتم! مى‌خواهند ایمانها را سست و امیدها را کور کنند. مى‌خواهند اگر سرمایه‌اى هست، جذب و تصرّف کنند. مى‌خواهند در جمعها، اختلاف و تشتّت ایجاد کنند. اینها این شیوه‌ى کار را دنبال مى‌کنند.1373/04/22

لینک ثابت
پايگاه اطلاع‌رسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آيت‌الله‌العظمی سيدعلی خامنه‌ای (مد‌ظله‌العالی) - مؤسسه پژوهشی فرهنگی انقلاب اسلامی