news/content
نسخه قابل چاپ
1388/02/25

حاشیه‌هایی کوتاه از دور روز سفر رهبری به کردستان / در حاشیه

حاشیه‌هایی کوتاه از دو روز سفر رهبری به کردستان؛ شهر شقایق‌ها
گرم‌تر بتاب!
محسن حدادی
خنکای صبح‌گاهی، هوا را کمی سرد کرده بود اما چشم و دل و افق نگاه مردمانی به انتظار نشسته به سمت و سوی جغرافیای سبز و سپید فرودگاه نشانه رفته بود؛ فرودگاهی که در دل کوهپایه‌هایی سبز و محاصره شده در ابرها پهلو گرفته است...هر هواپیمایی که در آسمان سنندج پروبال می‌کشد، ضربان قلبشان را به ساعت دلدادگی نزدیک‌تر می‌کند که این جماعت 21 سال است در انتظار زیارت حضرتش هستند... چه این جماعت 27 نفره دف‌نواز ـ 7دختر و 20 پسر که همگی با لباس محلی خود را به ابتدای مسیر استقبال رسانده بودند ـ و چه هزاران هزار مرد و زن حاشیه گرفته در خیابان‌های شهر، جملگی با تپش تند قلبشان می‌گویند...
بیا و آسمان چشم‌های عاشق مرا/ ببین به روی گونه‌ام چگونه چکه می‌شود
×××
پیرزن پشت داربست‌ها ایستاده بود، گوشه چادرش را به نسیم صبح‌ سنندجی سپرده بود که وقتی از هواپیما پیاده شدیم، رقص بخار نفس‌هامان را در هوا می‌دیدیم...پرسیدم چه حرفی با رهبر داری با لهجه شیرین و پخته‌اش گفت: من؟ هیچ...بچه‌هام نذرش...چی دارم بگم؟ سفرش به خیر و سلامت...منت بر سرمان گذاشته...
×××
رفتیم روبروی گروه دف‌زن‌ها. گفتیم عکس العمل مردم را ببینیم اما... ماشین که به میدان جهاد رسید، همین که بارش آفتاب نگاهش در قاب چشمانشان جای گرفت، گویی سرما هم رخت بر بست؛ گویی آفتاب می‌وزد از کران تا کران دل مردمان کردستان که از صبح‌گاه به قصد قربت برای زیارت آمده اند و حالا لبخند پهنای صورتشان را تسخیر کرده است...حضرت آفتاب هم وقتی به مسیر رسیدند دست بر قضا برای چند ثانیه نگاهشان را به این سوی خیابان که ما ایستاده بودیم چرخاندند و... هوا گرم گرم شده است و بازار تقسیم بهارانه تبسم مهرانگیز حضرتش بر دست‌های فرازشده و چشم‌های زلال‌شده مردم داغ داغ است..."بیمار نده‌های توام، بیشتر بند/ خورشید آرزوی منی، گرم‌تر بتاب!"
همین ابتدای ورود شهر و راس ساعت دلدادگی کردها، 11گوسفند و یک گاو را سربریدند و برای میهمان دف‌نوازی کردند و سرود خواندند...
×××
نامش حمید است و به گفته خودش، نسل اندر نسل در کردستان دف می‌نوازند؛ حالا هم بیست سال است که با دف انس دارد و حتی پسر خردسالش نیز او را همراهی می کند. درباره گروه می گوید: خودمان پیشنهاد این اجرا را دادیم و جواب مثبت گرفتیم و حالا هم آمده‌ایم تا برای رهبر اجرا کنیم. می‌گوید نام کارشان "حی الله" است که در تکایا و هیئات اجرا می کنند. موسیقی عرفانی نام دارد و علاوهبر اکثر استان های کشور در عراق هم اجرا داشته اند...می‌گوید: در سنندج از هر 4خانه در یک خانه دف هست اصلا ساز بومی این خطه دف است...و ادامه می‌دهد: هرکدام از بچه های این گروه خودشان مرشد 10 نفر دیگرند اما ...می گویم اما چی که می گوید: می دانی؟ چشم امید ما بعد از خدا به رهبر و این سفر است...بیکاری...بیکاری ...بیکاری...لبخند تلخی روی صورتش ماسیده و ادامه می دهد: انشاءالله با قدوم رهبری شایعاتی هم که برای مردم این شهر و استان درست کرده‌اند پاک شود...مردم ما عاشق کشور و رهبری هستند؛ ضدانقلاب ها جوسازی کردند برای مردم ما...

×××
اشک‌ها و لبخندها...این شاه بیت شعر شکوهمند استقبال مردمان دیار ایستادگی و صفاست که سه شنبه و در بیست‌ودومین روز از اردیبهشت سال هزار و سیصد و سنندج درس عاشقی را به سراسر دنیا مخابره کردند...نخ تسبیح این حضور یگانه گاه تنها برای ثانیه ای و حتی کسری از یک ثانیه "زیارت" بود، آنجا که دانه‌های دلشان را نذر هوای بهاری دیدار یار می‌کردند...عطر اسپند و رنگ احساس تمام خیابان‌های سبز سنندج را فرا گرفته است...
آغاز من تو بودی و پایان من تویی
آرامش پس از شب طوفان من تویی
حتی عجیب نیست که در اوج شک و شطح
زیباترین بهانه ایمان من تویی
×××
دیدار خانواده شهدا سرشار لحظه‌های نابی بود که فرصت می‌خواهد نوشتنش و خواندنش اگرچه سالهاست توان توصیف این لحظه‌ها در گنجایش هیچ قلم و صفحه و رسانه‌ای نبوده و نخواهد بود؛ وقتی دوربین‌ها و هلی‌کوپترها ناتوان می‌شوند در این دریای مواج احساس و ارادت، قلم ناتوان من چه می تواند بگوید...حالا کاری هم نداریم که آن دوربین‌ها برای دهه 60 است و خلاقیت تصویربرداری این سفرها هم متعلق به سال 1370!
×××
"خاطرم هست مرحوم سید قطب در جایی نوشته بود تاثیر تشکیل یک حکومت اسلامی، از هزاران منبر تاثیرگذار و هزاران کتاب ارزشمند و هزاران کلاس تربیتی و معرفتی بیشتر است..." این بیت الغزل بیانات رهبری در دیدار با طلاب و روحانیون بود؛ آنجا که فرصت استثنایی "حکومت اسلامی" در کشور را برای سختی و حساسیت کار روحانیون گوشزد می‌کردند...و این دیدار نیز لبریز نکاتی بود که به وقتش به ان می‌پردازم.
×××
نماینده مردم کردستان در مجلس خبرگان، رسما پیام تشکر اهل سنت را به رهبری رساند که دستور پخش اذان اهل سنت را از صداوسیما صادر کردند. نمی‌دانید اینجا چه ولوله‌َای شده است؛ از دیروز در هر وعده نماز دو اذان از صداوسیما پخش می‌شود اذان فقه جعفری و اذان فقه شافعی و این در حاشیه وعده نهار روز نخست سفر و با پیشنهاد خود حضرت آقا، عملیاتی شد و نخستین برکت حضور ایشان هم نام گرفت...اگر بدانید اهل سنت در مسجد جامع سنندج چطور برای آقا شعار می‌دادند و برایش عاشقی می‌کردند...
×××
جوان طلبه‌ای روبروی آقا ایستاد. 5متر بیشتر فاصله نداشت. شعری خواند و صلواتی گرفت و حدود سه دقیقه حرف زد و آخر سر گفت: 5دقیقه وقت می‌خواهم! یکی یکی بلند می‌شدند و خیلی خودمانی با آقا حرف می‌زدند، انگار نه انگار که مراسم آغاز شده است! آقا هم در پاسخ به درخواست ایشان که دستشان را بلند می‌کردند و اجازه(!) می خواستند، دستانشان را به شکل دعا روی پا می گذاشتند و گردنی مایل می‌کردند که "چه عرض کنم؟!".
×××
شلوغ شده بود، انگار جمعیت حواسش نبود که مراسم شروع شده، دائم شعار می‌دادند و تا حرارت شعارها کم می‌شد، شعار را عوض می‌کردند. خانم‌ها هم که قبل از آغاز مراسم یک نفس سرود می‌خواندند، هم پای آقایان و گاه بهتر و پرنفس تر این شعارها را همراهی می کردند...
×××
خیلی ها هم برای آقا نامه می‌نویسند اگرچه من هم دوست دارم برایشان چند خطی با این پایان بنویسم: حالا که یک دنیا برایت حرف دارم// یک بوسه هم پایین کاغذ می‌گذارم...
و این سفر ادامه دارد؛ مثل یادداشت‌های من!

پايگاه اطلاع‌رسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آيت‌الله‌العظمی سيدعلی خامنه‌ای (مد‌ظله‌العالی) - مؤسسه پژوهشی فرهنگی انقلاب اسلامی